پارت 8مکان : دانشگاهامیلی:به به چشمون به جمال کلویی خانوم روشن شدکلوی:عاح ببین کی اینجاست فرانسوی نژاد پرست ببینم هنوزم جرأت شو داری توی کشور دیگه نژاد پرستی کنی یا نهامیلی:من قدرت هر کاری رو دارم اما مثل تو کار های کثیف انجام نمیدمکلوی:من کارام کثیف نیست متود (معنی متود ینی روش)هام متفاوته راستی از شرکت تتون چه خبر شنیدم خیلی سهام شون افت کرده هر چقدر کار های جی گسترش بیشتری پیدا میکنه( راچروفت)(فامیل امیلی) بیشتر میخوره زمین همینه دیگه هر چقدر بیشتر بالا بری با سرعت و قدرت بیشتری میخوری اه بابات نباید اون پروژه سنگین رو برمیداشت به ضررش شد امیلی با صورتی قرمز شده از عصبانیت داشت نگاه میکرد اون صورتی که دیدم صورت همون امیلی نبود که در هر شرایطی آروم بودو با لبخند تمسخر آمیزش تعنه میزد نه انگار حرف های کلوی بدجور اون رو سوزونده بود انگار که نمک روی زخم قدیمی پاشیده شده بود و اون باز هم دردش زیاد شده بود کلویی ادامه داد:دیگه فک کنم لبه مرز ورشکستگی باشید یا نه شایدم تا الان شده باشید اره چرا از اول نفهمیدم رفتارت تعقیر کرده هنوزم خودتو پرنسس میبینی ؟دختری که یک روزی هم سطح ما بود الان داره با بچه گدا های دانشگاه میگردهساکورا از کوره در میره:ببینم این عوضی چی گفت به ما گفت گدا؟کلوی:دیگه نبینم ادای بچه پولدار هارو در بیاری ها خیلی ضایع است الان دیگه پرنسس های دیزنی با رفتن تو از ۱۱تا به ۱۰تا رسیدن حیف یک روزی میگفتی بابام قراره رییسجمهور فرانسه بشه ماهم عین اهمق ها باورمون میشد ولی خب هنوزم میتونی بگی البته تو دلت آرزو کردن مجانی کاملا لازم نیست دلار های ته گاو صندوق تون براش خرج کنید ولی خب جایی با صدای بلند نگو فک میکنن کم داری برا خودت میگمبا این حرف کلویی سالن رو هوا میره و همه ی بچه پولدارا میزنن زیر خنده تمام بچه ها دانشگاه دور اون دوتا جمع شده بودنکلوی:ولی اشکال ندارع ما هیت مدیره دانشگاه قرارع یک صندوق خیریه بزاریم کمک به بی بضاعت های دانشگاه نگران نباش میگم اسم تو هم بنویسن توی لیست حداقل بتونی با پول صندوق یک لباس جدید برای خودت بخری ولی از شنل نخر آخه گرون شده آخه میدونی چرا میدونم چون جدیدا سفیر شنل شدمبچه های دانشگاه:اوههههیانگست طرف ما میاد:چی شده بچه ها دیر کردم چرا انقدر شلوغهامیلی:لپ هاشو باد کرده بوده جلوی بغض شو گرفته بود و اشک تو چشماش جمع شده بودکلوی:چیشد پرنسس میخواهی گریه کنی؟ساکورا از کوره در میره و به کلوی حمله میکنهساکورا:عوضی با خودت چی فکر کردییانگست:اووو دعوای دخترونه عاشقشم هی استیو بیا تا چیزی رو از دست ندادی هه عالیعکلوی ازش جا خالی میده کلوی در حالی که کت خز دار روی شونه شو درست میکرد روش برگدروند و گفت:هه ضعیف بوداونجا انگار رینگ کشتی بود همه بچه ها جمع شده بودن ساکورا که از خشم قرمز شده بود:میکشمت دوباره حمله میکنه که صدای خانوم معاون میادمعاون:چه خبرتونه روز اول دانشگاه و دعوا دوباره دعوا کلوی:سگ وحشی گدا ساکورا:خفه شومعاون:ساکت شید وگرنه توقیف میشیدبه لطف دانش جو جدیدمون تونستم این پیداتون کنم وگرنه معلوم نبود چی میشد ساکورا:ها شاینی:جنی؟کلوی:این دیگه کیه؟معاون:خب متفرق شید برید شما ها هم نبینم به جون هم بیوفتین وگرنه میدونید چی میشه از روز اولساکورا: چون میخوام به درسم ادامه بدم بهت حمله نمیکنمکلوی:نه بابا؟معاون میرهجنی:میدونی تو فک میکنی از همه تو دانشگاه بالاتری ولی با فخر فروشی و تحقیر بقیه از همه پایین تری حتی از اون گداهایی که میگی امیلی خیلی بهتر از توعه خیلییانگست:اووو خواهر جیم کنیا جنی خیلی خوبه پس اومده دانشگاه ما خوبهکلوی:هه دختره پاچه خوار چوقولی کن داری در برابر من اعلام جنگ میکنی؟جنی:نخیر این تویی که همش به فکر جنگی درست عین پدرت هرکی میگه مثل اونی راست میگه حتی یک خون پاک هم به ارث نبردیبریم همه همراه جنی رفتنکلوی:هه این چی گفت؟بابا رو از کجا میشناسه ؟شاینی:وای جنی واقعا خوب جوابشو دادیساکورا:اما چرا رفتی چوقولی کردی به معاون میزاشتی جرش میدادمجنی:چون نمیخواستم بلایی سر کسی بیاد ساکورا:پس تو اون به چشم خواهر میبینی؟جنی:همه یک فرصت برای برگشتن از شخصیت بدشون دارن همه شانس اینو دارن که به جای دشمنی دوستی رو انتخاب کنن راه برگشت بم بست نیست راستی امیلی تو حالت خوبهامیلی با ناراحتی میگه:من خوبم و جلو تر از ما راه میره و میره تو کلاس انگار که میخواد فرار کنهساکورا:تقصیر خودشه رفت طرف کلویی خودش دنبال دعوا بود شاینی:کلوی زبونش خیلی تنده دقیقا عین کازوداخل کلاس شدیمکلویی همراه دوستاش سمت چپ نشسته بود و امیلی خیلی ناراحت ردیف سمت راست نشسته بود ماهم رفتیم کنارش نشستیمکلویی خیلی بیخیال در حال بگو بخند میکردیک دفه یانگست وارد شد موهای قرمز شو بسته بود عینک دودی شو زده بود و یک خلال دندون هم دهنش بود خیلی گنگ وارد شداومد طرف ما :چخبر دخترا تحویل نگرفتین ماروساکورا: سفارشت داده بودیم؟یانگست:هار هار خندیدم کمتر جک دهه نودی بگو(منظورش دهه ۱۹۹۰میلادی)امیلی نزار کسی تحقیرت کنه تو خیلی خوشکلی تو ملکه ای چه با تاج چه بی تاج امیلی قرمز میشه لبخند میزنه موهای زردشو پشت گوشش میزارع میگه:ممنونمساکورا ابرو میندازه بالا میگه: مطمئنم اینو به دخترای دیگه هم میگهیانگست تک خنده ای میزنه نگاه جنی میکنه میگه:پس کوچیک ترین عضو خانواده میشیماییشاینی:اون مثل اونا نیست خیلی خوبه خودتون که دیدینجنی:در اصل جیم کوچیک ترین اگه بر حسب زمان به دنیا اومدن میگی من ده دقیقه زودتر از جیم بدنیا اومدمیانگست:خنده ای میزنه و میگه که اینطور من برم دخترا باید سمت راستم پوشش بدم بابایشاینی:یانگست این شکلی کلا با همه رفیق ولی نباید سر به سرش بزاری قبلا دوست داشت تو اکیپ با ما باشه اما چون تو اکیپ ما حتی یک پسر هم نبود ساکورا ادامه میده:به ما میگفتند اکیپ فمینیستی چون حتی یک پسرم تو اکیپ مون نبودشاینی:اونم رفت تو اکیپ پسرا میگفت اگه حداقل یک پسر تو اکیپ مون بود میومدجنی:پس استیو چی ساکورا:اون تمایلی به ما نداره کلا زیادم نمیاد دانشگاهشنبه به نروزامیلی: یانگست پسر مشهور مدرسس بسکتبالیست فوق العاده کراش همه دخترای مدرسه خدای شرط بندی اوفففساکورا:اون رو کلوی کراشه ولی کلوی خیلی تحویلش نمیگیرهیانگست:اووو کلویی بلاخره همو دیدیم همیشه یه روز میومدی صد ماه نمیومدیکلوی:به تو چهیانگست:خیلی خشنی دختر ژوووونکلوی:گمشو ،خب داشتین میگفتین دخترا معلم سر کلاس اومد و کلاس شروع کردمعلم:امروز یک دانش جو جدید داریم لطفا خودتو معرفی کنبا ترس استرس بلند شدم:سلام من جنی میشیما هستمکلوی با حالت عجیب رو به من برگشت؟