لیلی : عنوان

نویسنده: maedeh1975

یه شب حسین باهاش قرار گذشت یکسال گذشته بود اما کجا خدای من خونه ی تیمی یه جایی تاریک و ناآشنا برای لیلی .ترسیده بود 
نمی دونست چطور گذشت اون پنج دقیقه یکسال گذشت فقط دیگه چهره و مهندس بودنش برای لیلی مهم نبود فقط خواست از اونجا فرار کنه و تونست اما دیگه عاشق نشد الان پنجاه سال داره ولی ازدواج نکرده.
عشقی یکطرفه و سنگین بارون نم نم می‌بارید و نگذاشت اشک های لیلی معلوم بشه شب بود و خیابان دو ر سرش می چرخید...
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.