وارد ویلا شدیم
ویلای خوجملی بود ، تقریبا دوبلکس بود
اتاق خوابا بالا بود و بقیه مکان های استریزع ویلا پایین
چون خیلی خسع بودم سریع ب بروبچ گفدم میرم بالا ی اتاق انتخاب میکنم میرم توش ، بلع ما در این حد پروییم چی میفکرید??
رفتم بالا ، چند تا اتاق سمت راس بود چند تا چپ
مثع بچه ها دو دل بودم کدوم قشنگ ترع برم توش ?
هیچی دیگ رفتم اتاق دومی سمت چپ همیجوری الکی الکی ?
در و باز کردم اتاق ت تاریکی مطلق فرو رفتع بود .
ی تودع نسبتا بزرگم رو تخت بود ک فک کنم ملافه و ایجور چیزا باشع?
رفتم لباسامو عوضیدم با ی لباس خواب خرسیم ک ی وجبم نمیشد هر چی داشتم و نداشتم و نشون میداد لامصب خودم داشتم ع خودم تحریک میشدم ??
موهامم ب عادت همیشگی باز کردم افشون کردم دورم و رفتم کنار تخت نشستم یکم کرم زدم و خوابیدم .
اخخخخ ، ای بگم چیکا کنه کی کیو این آفتاب چیع زدع مستقیم ت چشو چالم آخه من چ گناهی کردم باید ت راس آفتاب لامصب باشم .
اومدم ب عادت همیشع دستامو صد و هشتاد درجه باز کنم ک دیدم قفلم
اومدم هیکل نحیفمو تکون بدم دیدم قفلع قفلم !!
ی نیگا ب دور و برم کردم ! یااااااا خداااااا
این گوریل کیع من ت بغلشم ! لامصب چ سفتم گرفتع نکنه فکر کردع فرار میکنم !
وای خدا نفسم گرف معلوم نی این گوریل کی عس
یکم ت جام وول خودم دیدم فقط ی تکون ریز خورد!
خب ایجوری نمیشع بهترع ع روش حنا طلا استفادع کنیم:)
یک ، دو ، سع
جیییییییییییییییییییییییییییییییغ
ینی پردع ها حنجرم دارن میرن شکایت کنن ع دسم
همون گوریلع پاشدع منم سفت بغل کرد ! گیج هی ب این طرف اونطرف نیگا نیگا میکرد
یهو با صدای جیغ جیغو گفدم مرتیک ولم کن تا با این تشک یکیت نکردم :)
یارو پرید طرفم با چشای گشاد شدع آنالیزم کرد !
یا خدا ، من چرا امروز دارم هی سوپرایز میشم
این ..... این ک آرادع!
یهو با دادش صد متر ک هیچی ی سر پیشع ترامپم رفدم
ت اینجااااا چ غلطییییییی میکنییییی؟؟؟؟؟؟
چی شد ؟ این با من ایجوری حرف زد ؟ چجوری جرعت کرد ؟
با حرفش حسابی داغ کردم
ینی مطمئنم از کلم دود بلند میشد حسابی عصبانی بودم
با اخمای درهم گفدم:
بیشور این چ طرز حرف زدنه ؟؟؟؟
ب جا اینک هیکل گندع کنی یکم ادب داشته باش ! بعدشم این سوال و من باید از ت بپرسم !
عصبی جواب داد : ادب داشتن و ع خودت یاد گرفتم ، بعدشم با لحنی ک توش مسخرگی موج میزد گف : مثع اینک اینجا اتاق منه خانم ?
منم ک انگار دارم با خودم میحرفم گفدم : وا پ چرا نگفتن ب من ؟ با مکث ادامه دادم : اصن ب کتف و بالم ک نگفتن
حالا چی شدع انگار اتاقشو خوردم ندید پدید بعدشم شما خیلی غلط خوردی ک منو ایجور بغلیدی بی تربیت بی ادب چش سفید چش دراومده پرو
قیافش دیدنی بود ، ع ی طرف خندش گرفتع بود ب خاطر لقبایی ک بش دادم ع ی طرف عصبی شدع بود
منم پرو پرو گفدم بیشتر از این مزاحمم نشو حالا ام ک ع خواب ناز بیدارم کردی اه اه
بعدم پاشدم خیلی ریلکس جلوی چشای گشاد شدش از تخت اومدم پایین
ی دفعه دیدم چشاش تا آخرین سایز ممکن گشاد شدع بعدم سریع روشو کرد سمت دیوار
رنگش پریدع بود!
وا این چش شد یهو موجیع یارو
همیجوری ک داشتم با خودم میحرفیدم یهو واااااای من با این نصف پارچه جلوی این دارم رژع میرم یا خدا
هول شدم اومدم برم پتو رو بردارم بگیرم جلوم پام گیر کرد ب تخت افتادم ت بغلش اونم برای اینک نیوفتم دستاشو دور کمرم حلقع کرد و سفت گرفتم
واای خدا دیگ بد تر از این نمیشع
هر چی پرویی بود پریدع بود شدع بودم سر تا پا لبو ینی قرمزاااااا
حالا این آرادم شر شر داش عرق میریخ
اه اه اوضاع خوب نیس نفساش داش تند میشد تصمیم گرفتم هر جوری شدع ع این مهلکه خودم و بکشم بیرون ! ایشالا شو بگید ?
با ی صدای لرزونی ک تا حالا ع خودم نشنیدع بودم شروع کردم ب حرف زدن : می...میش.ع ولم ک..نی
دیدم اصن ت ی عالم دیگس منم ک همون دو جملع رو با جون کندن گفدم ولی ی نفس عمیییییق دوبارع کشیدم و شروع کردم
ی تکون ریز خوردم بعدشم با همون صدا گفدم : آ..آراد میش..ع و.ولم ک..نی
اوف جون بکنی حنا
دیدم تازع آقا ب خودش اومد
ی نیگا بم کرد ک دوبارع مثع آفتاب پرس رنگ عوضیدم لامصب !
رنک نگاهش یجوری شد نمیتونستم درکش کنم ، ی دس پشت گردنش ک عرق کردع بود کشید بعد سریع ولم کرد و تند ع اتاق پرید بیرون .
وای خدا ببین چی شد اینم شانس آخه من دارم
پوف فکرای مسخرع مو زدم کنار و پریدم حموم و بقیه عملیات.....