* لطفا برای مطالعه این قسمت ابتدا مقدمه و قسمت های قبل رو مطالعه کنید.
گوش کن !
تو خیلی وقت نداری
اگه بخوام واضح تر بگم
تو خیلی وقت نداری که بخوای با نگرانی درباره دیگران تلف اش کنی
تو وقت نداری ناراحت باشی برای کسی که تو رو بخاطر چیزی که که واقعا هستی دوست نداره
تو وقت نداری که وقتتو برای دوستای فیک تلف کنی
تو وقت نداری دل خودتو بشکنی بخاطر این که دل یک نفر دیگه رو بدست بیاری
این سال ها خیلی زود میگذرن و تمام میشن
اگر ادم ها بخاطر چیزی که هستی دوست ندارن و ارزش های تو رو نمیبینن
وقتتو باهاشون تلف نکن
بهم اعتماد کن
وقتتو باهاشون تلف نکن :)
امروز میخوام درباره انسان های شیشه ای صحبت کنم .
این افراد کسانی هستن که به قلب و احساسات افراد دیگه صدمه وارد میکنن :)
بر خلاف انسان های سمی و لاشخور ، کنترل انسان های شیشه ای در دست شماست
انها تنها با اجازه خودتون میتونن به احساساتتون صدمه بزنن .
انسان های شیشه میتونن جزو خانواده ، فامیل و دوستان باشن
متاسفانه جمعیت انسان های شیشه ای بیشتر از نیمی از کره زمین رو فرا گرفته :)
حتی ممکنه ما هم انسان های شیشه ای باشیم و بدون این که بدونیم به احساسات خیلی ها صدمه زده باشیم یا بزنیم :)
نوجوان ها ، تلاش کنید تا به انسان شیشه ای تبدیل نشید :)
حالا شاید با خودتون بگید این که موضوع مهمی نیست چون هیچ کس مشکل نداره که بخواد انسانی رو وارد زندگیش کنه که بخواد به احساسات اش صدمه بزنه .
کاملا درسته :)
هیچ کدوم مشکلی نداریم اما .....
به طور خاصی حداقل چند بار اجازه ورود به احساساتمون رو به انسان های شیشه ای در قالب خانواده ، فامیل و دوستان دادیم :)
میدونم قابل درک نیست .
واقعا براش توضیحی ندارم !:
شاید چون اونها نقش مهمی در زندگی مون دارن و یا برامون خیلی مهمن با این که میدونیم بهمون اسیب میزنن میذاریم وارد زندگیمون بشن .
شاید خیلی براتون پیش اومده باشه که توسط کسانی که یک روز بهترین برای شما بودن ، قلبتون شکسته باشه و به احساساتتون صدمه وارد شده باشه :)
متاسفانه باید بگم این خیلی ها همان انسان های شیشه ای هستن که فقط برای ضربه به احساسات و عواطف شما وارد زندگیتون میشن !:
انسان های شیشه ای برای ما نوجوان ها بیشتر در قالب دوستان فیک هستند :)
و اما حالا......
جالب تر از اجازه ورود به قلبتون به انسان هایی که میدونید از جنس شیشه هستند و باعث شکسته شدن قلبتون میشن .....
اینه که با وجود ضربه ای که احساسات و عواطف و مهم تر از همه به قلبتون زدن ، بازم نمیتونید فراموش شون کنید :)
خیلی ام تلاش میکنید ولی نمیشه :)
تازه اکثر افراد بارها و بارها دوباره اجازه ورود انسان های شیشه ای به قلبشون میدن و در کمال تعجب دوباره احساساتشون آسیب میبینه و انسان های شیشه ای هم بارها و بارها قلبشون رو میشکنن :)
درسته اصلا قابل درک نیست .
حالا با وجود حرف هایی که زدم ....
میخوام بگم
شاید چون انسان شیشه ای رو وارد زندگیتون میکنید و یا بارها و بارها اجازه ورود به زندگیتون رو به انسان های شیشه ای میدید .
از خودتون متنفر باشید .
و از خودتون بپرسید چرا با این که میدونم بهم صدمه میزنن باز هم اجازه ورود به زندگیم رو بهشون میدم :)
باید بگم این نشان دهنده قلب پاک شماست :)
برای مثال با این که همه دوستانتون فیک هستن اما تو بازم دوسشون داری :)
یا با این که تمام حرف های خوب و دلنشین فامیل از جمله خاله ها ، دایی ها، عمه ها ، عمو ها تا .... همه بچه هاشون دروغ و فیکه اما تو بازم دوسشون داری :)
باید بگم این اصلا ویژگی بدی نیست که در عین فیک بودن افراد باز هم به عنوان این که انسان هستن دوستشون داشته باشی
اما ....
این ویژگی تا جایی خوبه که بهتون صدمه وارد نکنه
و طوری پیش نره که از قلب پاک خودتون برای هزاران بار اجازه ورود دوباره به کسایی که هزاران بار قلبتو شکستن متنفر بشید :)
از نظر من هیچ چیز غیر ممکن نیست غیر از مرگ و همه چیز راه حل خاص خودش رو داره :)
میدونم که خیلی سخت میتونید انسان های شیشه ای رو فراموش کنید اما گفتم که هیچ چیز غیر ممکن نیست .
تمرین کنید ، اروم اروم میتونید فراموش کنید :)
من خودم هم یک نوجوان هستم
فقط کافیه چند ماه بهشون فکر نکنید و تمرین کنید و خودتون رو سرگرم کارهای دیگه کنید .
بعدش به راحتی
دوستان فیک ، فامیل فیک و گزافه گو و ....
همه رو فراموش میکنید .
من طوری فراموش کردم که انگار از اول نبودن :)
نوجوان ها ، پیشنهاد میکنم ...
قلبتون رو به هر کسی ندید تا خورد و تکه تکه اش کنن نیاز دارید به قلب بدون تَرَک :)
به هر کسی اعتماد نکنید و هیچ یک از احساساتت واقعی تون رو با دوستان ، فامیل به اشتراک نگذارید ... مگر مطمعن باشید دوست و یا فامیلی که دارید فیک نیستن و شما رو واقعا دوست دارن و راهنمایی میکنن :)
تشنگی "واژه" بر "مفهوم" را حس میکنم
رد "پوچی" و "نگاه شوم" را حس میکنم
بعد ازین ، کس در تلاشِ شعر با ارایه نیست
اعتماد سستِ یک محکوم را حس میکنم
"محتوا" قربانیِ ناکام در دشت سخن
نقشها بافد "هنرمند" از قضا بر صفحه ای
"بی هنر" رنگی بپاشد بوم را حس میکنم
رونقِ "بد واژه گی" شان ادب را بشکند
در "ادب" من حالتِ مغموم را حس میکنم
روز خوبی داشته باشی ...
نوجوان عزیز
تو فقط 2555 روز نوجوان هستی
فقط 364 تا جمعه بعد از مدرسه داری
فقط 7 تا تابستان داری
پس یک نوجوان باش :)
موهات رو کوتاه کن یا بلند بذار
چیزهای جدید امتحان کن
بیرون برو
غروب تماشا کن
والدینت بغل کن
اون چیزی که دوست داری بخر
دوست پیدا کن
از بقیه مردم تعریف کن
مهربون باش
برو مهمونی
فیلم ترسناک ببین
رانندگی یادبگیر
صدای اهنگ ببر بالا
عکس بگیر
غذاهای جدید امتحان کن
لطفا همونی که میخوای باش :)
خاطره بساز ، اینها سالهایی هست که بیشتر از همه یادت میمونه
لطفا جوری بگذرونش که وقتی 75 سالت شد به این که نوجونیت رو خوب زندگی کردی افتخار کنی :)
دنیا رو تغییر بده :)
هیچ روزی رو تلف نکن :)
نويسنده : Honey.Brown
*منتظر نظرات هستم*
منتظر قسمت بعد باشید :)