آرامش

آرامش

sadat نویسنده : sadat تمام شده

داستان های مشابه

جدایی در نگاه معصوم ترین موجود.

همیشه میگن نوجوانی دوره خیلی سختیه اما دوره شکوفایی انسان ...

چشم‌هایش تار می‌دیدند. فکش بی اختیار روی هم می‌خورد و صدای ...

نور مهتاب با تلاش فراوان خود را از میان برف و بوران به داخل اتاق کشانده بود. او هم مثل من تنها بود. شب های تیره را برای «هیچ‌کس» روشن می‌کرد. همدم آدم‌های ناباب کوچه و خیابان بود. دور افتاده‌هایی مثل من.
ژانرها: تخیلی / داستان کوتاه
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.