یدالله جوانی است که در محل خود نزاع کرده و دو نفر را زخمی کرده و ناچار به فرار شده است و به محل جدیدی به نام هیکده وارد میشود. در هیکده عاشق دختری به نام گوهر میشود اما او زن دارد و دو بچه و حالا با این عشق چه کند. گوهر هم عاشق یدالله شده است و برادران گوهر...