یون سون بیدار شو ساعت 6 و ربعه!!
پاشو دیگه دختر زودباش
با صدای بلند و کیوت یونگ رو از خواب پریدم.
وای خاک به سرم یه ربع دیگه حضور غیاب کلاسه!
سریع پاشدم مو هام رو صاف کردم
مسواک زدم
لباسم رو پوشیدم
و سریع با یونگ رو و مین هو به اتاق حضور غیاب رفتیم.
وقتی خانم لی من رو صدا کرد حواسم نبود و نشنیدم و دوباره صدا کرد پارک یون سون!
و وقتی شنیدم گفتم حاضر
بعد از حضور غیاب به کافه تریا رفتیم تا صبحونه بخوریم.
صبحونه امروز آبمیوه با نون تست و مربا بود.
بعد از خوردن صبحونه رفتیم کلاس.
به خاطر اینکه نمی تونستیم هرروز ساعت 6 بیایم دانشگاه همه ی بچه ها تو خوابگاه هاشون بون.
شماره اتاق ما 207 بود.
اتاق ما خیلی خوبه.
پنجره داره.
3 تا تخت و یه تراس تقریبا بزرگ.
تو فکر اون بودم.
یونگ رو گفت بگی بخواب دختر! ساعت 3 صبحه!
حواسم نبود و یونگ رو بهم گفت الو کجایی؟
یهویی صدای گرمش رو شنیدم و از فکرش اومدم بیرون.
یونگ رو گفت:(( کجایی تو فکری!))
بهش گفتم
آم هیچی فقط داشتم فکر می کردم
یونگ رو با تعجب بهم گفت معلومه داشتی به یکی فکر می کردی من تو رو می شناسم.
پایان قسمت 1