دانشجو های عاشق : قسمت 10
0
22
2
10
یهویی دیدم هه این رو با دسته های بسته آوردن با گریه گفتم
هه این خوبی خواهش می کنم بلند شو توروخدااا
هه این رو بستن به یه ستون دیگه توی اتاق
بعد از رفتنشون دیدم هه این خونریزی داره
با ایکه داشتم گریه می کردم می خواستم برم پیشش
شب شد دیدم خونریزی ش شدید تر شده نمی تونستم حرکت کنم
چون دستان رو بسته بودن
نمی تونم چشم روی هم بذارم
گریه می کردم
صبح حدود ساعت 6 دیدم زمین پر شده از خون
با نگرانی سرم رو، رو به هه این کردم دیدم کلی خون ازش رفته.
یهویی گوشیم زنگ خورد
همکار هه این توی امنیت ملی کشور بود سریع جواب دادم و گفتم سلام آیو گفت سلام یون سون چی شده دیشب از هه این یه درخواست داشتیم چی شده؟
با صدای گریه ون گفتم من و یونگ رو و مین هو رو گروگان گرفتن هه این هم تیر خورده خیلی خونریزی داره بیهوش هم هست
گفت با دم در ساختمون هستیم
پلیس ها مسلح هستن چند تا هستن؟
گفتم 2 تا
پایان قسمت 10
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳