سنگ های والینورز : سنگ تاریکی

نویسنده: kianoosh2003

تاریکی 
یک دوست ، یک دشمن، یک متحد یک مخالف است.
تاریکی به ما امکان می دهد دیگران را درک کنیم ، ببینیم چه چیزهایی برای آنها ارزش قائل هستند ، زمانی که معتقدند هیچ کس دیگری به آن نگاه نمی کند.
تاریکی نور را از بین نمی برد. آن را تعریف می کند. تاریکی چشمان ما روشن می کند. اعماق آن دارای درخشش هایی است: مهربانی، رفاقت، ارتباط، رشد آرام در زیر سطح.
تاریکی جایی است که می توان چیزهایی را که در غیر این صورت دیده نمی شود بررسی کرد.
به ما این امکان را می دهد که با خود صادق باشیم، ارزش هایی را بیان کنیم که در نور آنها انکار می کنیم. نور ما را کور می کند و فقط در تاریکی است که به وضوح می بینیم و تاریکی بزرگی در میان این دنیاها پنهان است.
اما تاریکی خطرناک هم هست ، تاریکی امکان درک بیشتر می دهد ، اما غیر قابل پیش بینی و اگر از کنترل خارج شود همه چیز را فرا گرفته و نابود می کند.
قبل از اینکه زمان وجود داشته باشد و قبل از اینکه چیزی وجود داشته باشد ، در میان پوچی بی پایان فقط اراریل آیناراگ (خالق یگانه) بود.
و از اندیشه ارالیل آیناراگ در ابتدا 14 روح جاودان ، والینورز ها سر چشمه گرفتند.
یوهاگِزیس (پدر تاریک) یا یکی از 14 نیروی اولیه جهان بود که به عنوان تجسم تمام تاریکی ها و همچنین منشا اصلی نیروی تاریکی بود ، که میان کهکشان ها را پوشانده است. 
سومین فرزند گمشده ، موجودی در سایه ، به احتمال زیاد خطرناک ترین فرزند گمشده بعد از مالاگرون (اراده نابودی) است. 
در ابتدا پس از خلق شدن خود ، وقت خود را ، برخلاف مالاگرون که به تنهایی به پوچی میرفت ، با 10 والینورز دیگر در تالار ابدی میگذراند و همراه با آنان بر علم و دانش و درک خود می اَفزود.
تا وقتی ارالیل آیناراگ در جلوی چشمان هر 12 تای آنها جهان و چند جهانی را از هیچ و تنها با اشاره دست خود آفرید.
او همان قدر که هیجان زده بود ، همانند دیگر والینورز ها نمی توانست آنرا به طور کامل درک کند ، زیرا هر یک از آن ها تنها آن بخش از ذهن اراریل آیناراگ را که از آن آمده بود را در میکرد ، به خاطر همین هم مثل بقیه می خواست که به جهان رفته و آنرا کاوش و درک کند.
اما مالاگرون نظر دیگری داشت ، او که اراده نابودی بود ، بعد آفرینش خود در میان پوچی ، نور و سایه حرکت میکرد و به طور یکسان هماهنگی و ناهماهنگی ، و همچنین نور و سایه را ، ایجاد میکرد ، می بلعید و نابود میکرد. او کنجکاو ، متواضع و شاید کمی بیش از حد خشن بود ، اما چیزی بیش از آنچه که به نظر می رسد وجود دارد.
این جهان جدید برای او عجیب بود جهانی که به طور کامل بر پایه نظم بنا شده و آشوب هیچ نقشی در آن ندارد ، که خود آن مخالف ذات وجودی آشوب بود.
پس خواست تا آنرا نابود کند ، اما با مخالفت دیگر والینورز ها رو به رو شد. او که دید نمی تواند آنها را متقاعد کند ، به جای عقب نشینی به آنها حمله ور شد و اولین جنگ جهان با نام نبرد آسمانی ها شکل گرفت.
در مورد نبرد اطلاعات زیادی نداریم زیرا فقط والینورز ها از آن با خبر هستند ، اما آنها نیز از نبرد سخنان زیادی نمی گویند.
اما می دانیم که در نبرد تاریکی به همراه 10 آسمانی دیگر یعنی (فضا،زمان،روشنایی،ماده،ضد ماده،کابوس،مرگ،زندگی،آتش،جادو) با یکدیگر برای مقابله با هرج و مرج (آشوب) متحد شدند تا از نابودی جهان جدید جلوگیری کنند ، آنها در مبارزه با آشوب (قوی ترین آسمانی) پوچی را به هرج و مرج می کشانند ، اما مالاگرون قدرتمند است و قدم به قدم با آنها پیش رفته و مبارزه می کند.
 با هرج و مرجی نبرد که هر گونه احساس پیروزی یا شکست را پنهان می کند، جنگ های طرف مقابل مانند زندگی آنها به آن بستگی دارد، که آنها انجام می دهند. 
رخی به دلیل خستگی تسلیم شده اند و دیگر قادر به دفاع از خود نیستند و آنقدر خسته هستند که نمی توانند مراقب خود باشند، در حالی که به نظر می رسد برخی دیگر نسبتاً تحت تأثیر وحشت اطراف خود قرار نگرفته اند.
و در یک حمله نهایی 11 آسمانی دیگر آشوب را در حالی که توسط بند های تاریکی و روشنایی ، زنجیرهای زمان ، فضای مرگ ، نیروی دفع زندگی ، نیزه های نابودگر ماده و ضدماده ، میدان نیروی جادو ، توهم کابوس ، موج های آتش و کریستال مهروموم کننده فضا احاطه و اسیر شده بود. در خارج از جهان جدید ، به میان پوچی ، انداخته و مهر وموم شد.
و پس از آن همه والینورز ها به جز زندگی وارد جهان های جدید و به هر یک برای خود گونه ، بعد یا سرزمینی ساختند ، و شروع به استحکام دادن و گسترش آن کردند تا راه را برای مخلوقات جدید هموار کنند.
در این بین تاریکی نیز تغییر کرد ، او هر چه بیشتر درک میکرد ، بیشتر طمع کار و خواستار همه چیز برای خود میشد.
او بسیار شرور تا توجه به ذات خود بود. و برخلاف هرج و مرج (مالاگرون) که به دنبال نابود کردن جهان بود ، او به دنبال حکومت کردن به جهان اطراف خود و دیگران بود. ولی این کار به تنهایی غیر ممکن بود پس شروع کرد اغوا کردن دیگر والینورز ها تا آنها را با خود همراه کرده و سپس از آنها برای اهداف خود استفاده کند. 
او توانست با زبان گرم و فریبنده خود ، کابوس و آپوفیس را به سمت خود بکشد. تاریکی به آپوفیس که برای ملحق شدن به او هنوز به طور کامل راضی نبود هدیه ای داد. تا او را متقاعد کند که به او بپیوندد و این هدیه چیزی نبود جز ، بخشی از بدن تاریکی ، تحت عنوان سنگ تاریکی بود.
آپوفیس پس از فریب خوردن توسط تاریکی و تزریق شدن سنگ تاریکی به وجودش تغییر شکل پیدا کرده بزرگ تر ، قوی تر و تاریک تر شد. که باعث تبدیل شدن تدریجی او به یکی از خادمان تاریکی شد و همچنین روحش کم کم رو به فساد رفت. 
آپوفیس تا زمان جنگ تاریکی و روشنایی موفق به بلعیدن بیش 10000 ستاره شد که به همین دلیل به او لقب ستاره خوار را دادند. او رهبر کیگارو ها شیاطین ضد ماده و کایسمور ها است و برعکس آنها که فقط از روی غریزه شان یعنی نابود کردن هرچیزی عمل می کنند ، او توانایی فکر کردن و تصمیم گیری و همچنین بلعیدن احساس ترس را دارد. که همین موضوع باعث میشه به طور غریزی رهبر خوبی باشد. ولی او نیز از داشتن غریزه مستثنا نیست و میل به نابود کردن دارد اما آنرا کنترل می کند.
او در اولین جنگ جهان جدید تحت عنوان تاریکی و روشنایی ، به همراه سه خادم تاریکی ، کابوس ، تاریکی و کیگارو ها حضور داشت و در برابر خادمان روشنایی ، فیراریس ، مرگ و روشنایی جنگید. اما همه چیز طبق میل تاریکی پیش نرفت و او شکست خورد. در پایان جنگ پس از مرگ فیراریس ، از بین رفتن تاریکی و کشته شدن سه خادم دیگر او در یک سیاه چاله در اعماق جهان توسط فضا زندانی شد.
زمان گذشت و تایتان ها توسط اراریل آیناراگ خلق شدند تا در شکل دهی به ابعاد کمک کنند. موجوداتی جوان ، جنگجو و خواستار قدرت بیشتر.
آپوفیس که فرصت را مناسب با استفاده از قدرت تله پاتی خود با یکی از شش رهبر تایتان ها که بسیار جاه طلب و خواهان قدرت بود یعنی تایتان ایکس ارتباط برقرار کرد.
او با حرف های وسوسه انگیز خود او را فریب داد تا او را آزاد کرده و در عوض از او یک حلقه قدرت بگیرد تا قدرتش از مجموع پنج رهبر دیگر بیشتر شود و او نیز این کار کرد.
آپوفیس حلقه درست شده از قدرت سنگ تاریکی را به او داد. حلقه روح تایتان ایکس را فاسد کرد ، صورتش از بین رفت و تنها چیزی که مانده بود از صورتش جمجمه ای بود ، محو شدن بیشتر او در تاریکی باعث شد تا او تمام تایتان های قبیله خودش و بسیاری از دیگر تایتان ها از جمله پدر و مادر اینهارد و لینهارد را بکشد. 
حلقه قدرت تایتان ایکس را تبدیل به خادم آپوفیس کرد.
که بعد ها تایتان ایکس در نبرد با ساگاروس ، کرونوس ، پاندور ، آرماگیل و اِریسکِس ، پنج رهبر دیگر تایتان ها شکست خورد و در دورن یک ستاره مهرموم شد و بعد ها به تارتاروس منتقل شد.
آپوفیس بعد آزادی شورع به جمع آوری قدرت خود کرد و همراه با کیگارو های باقی مانده به روشنایی ، گِدون و تایتان ها اعلام جنگ کرد.
و جنگی تحت عنوان ماده و ضدماده آغاز شد. که در طی نبرد از بدن آپوفیس پنج تکه اصلی جدا شد که دو تا از آنها سنگ تاریکی و سنگ ضدماده بودند. در پایان جنگ تمام کیگارو ها و همچنین تعداد زیادی از تایتان ها از اینهارد جمله بین رفتند و درنهایت آپوفیس نیز به وسیله روشنایی شکست خورد.
ولی قبل از اینکه به طور کامل شکست بخورد در مواجهه با تایتان ارسکس ناخواسته ذهن او را مسموم می کند. او در جنگ بخش زیادی از بدن و قدرت خود را از دست داد و  4 میلیارد سال بعدی را در  مهر و موم خود درر تارتاروس گذراند. 
و سنگ تاریکی که قدرت کامل تر تسلط به تاریکی و استفاده از قدرت های آنرا میداد ، توسط موجود تازه متولد شده دیگری ، غصب و به جهنم برده تا از آن برای اهداف دیگری همچون شکل دهی به جهنم ، استفاده شود. نام آن موجود ساتان (اولین شیطان) بود. ساتان طایفه قدرتمند شیاطین و قلمرو آن را تنها با استفاده از قدرت خام خودش به وجود آورد و به قدرت خدا پسندانه خود اعتبار بیشتری بخشید. و در کنار الهه متعالی و مادر طبیعت سه همتای بزرگ را تشکیل داد.
اما سنگ همیشه در پیش او نمانند و پس از شکستش در جنگ سه قدرت بزرگ ، سنگ تاریکی به به اعماق دریاچه جادو در زمین سقوط کرد ، توسط بانو دریاچه مهر و موم شد و قرن های بعدی را در آنجا گذراند.
آپوفیس که در مهر موم بعد آن به علت از دست دادن بیشتر قدرت باقی مانده خود هوشیاری خود را در زمان مهرموم بودن از دست داد. کم و بیش تبدیل به یک جسد شده بود ، تا زمان پایان چهارمین جنگ مقدس.
پس از پایان چهارمین جنگ یکی از کیگارو های باقی مانده که از جهنم فرار کرده بود ، به تارتاروس رفته و وارد  بدن مهرموم شده آپوفیس میشود و با ترکیب شدن با او باعث می شود تا آپوفیس دوباره هوشیاری خود را بدست بیاورد.
آپوفیس مهر و موم را شکسته و خود را از مهرموم آزاد میشود. او در ابتدا سردرگم است و با تعجب به اطراف خود و دیگر موجودات مهرموم شده نگاه میکند به علت مهرموم بودن برای مدت طولانی این موجودات برای آپوفیس ناشناخته هستند. تنها موجودات آشنا برای او تایتان ها هستند که از مهرموم شدن آنها نیز بسیار تعجب میکند و می خندد.
و چیز دیگری که باعث تعجب او میشود وجود جریان زیاد انرژی تاریک در تارتاروس است.
اومیگوید باید ممنون این موجودات باشم که این همه انرژی برای من فراهم کرده اند. با استفاده از آنها او شروع به بازسازی و بازیابی بدن و قدرت خود میکند.
اما او نمیتوانست قدرت خود را تا ابد پنهان کند. زمانی که قدرتش افزایش یافت تقریبا میشد حضور او را احساس کرد چون به جز شوناکی هیچ موجود زنده دیگری این مقدار انرژی تاریک را در زمان حال در وجود خود نداشت .
اولین کسی که به وجود نشانه هایی از دوباره زنده شدن او شک کرد تانریدا (لینهارد) بود.
بعد بازگشت مقدار زیادی از قدرتش او شروع به ساختن کیگارو ها از طریق ترکیب انرژی تاریک و بخش هایی از بدن خودش کرد تا برای او انرژی بدست بیاورند به خصوص الکتریسیته به در روی سطح زمین فراوان بود. اما به جز اندکی هیچ کدام به تارتاروس بر نگشتند به دلیل اینکه تانریدا و گالاند و ناما تقریبا همه آنها را نابود کردند.



و خیلی زود آپوفیس با آنها در تارتاروس مواجه وبه مبارزه با آنها پرداخت. مجموع قدرت هر سه آنها با هم بیشتر از آپوفیس در حالت ضعیف شده خود ، بود.
اما آپوفیس برتری در توانایی داشت. او با توانایی فضای پوچی و چشم آپوفیس خود تقریبا بر آنها قلبه کرده بود. اما قبل از اینکه بتواند آنها را به طور کامل تحت کنترل قرار دهد ناما از طریق ارتباط تله پاتی به شوناکی خبر داده و از او درخواست کمک میکند.
شوناکی به شکل ابری از غبار سیاه ظاهر میشود.او جادوی فضای پوچی و چشم آپوفیس را از بین میبرد.
آپوفیس با دیدن او کمی ترسیده و فکر میکند او تاریکی است ، و به او میگوید تاریکی من فکر میکردم تو مرده ای. چگونه از نابود شدن جان سالم بدر بردی؟
شوناکی که لحظه ای مکث کرده بود ؛ میگوید من تاریکی نیستم ، من شوناکی هستم ارباب تاریکی.
کسی که تو به اسم تاریکی میشناسی خیلی وقته که مرده است.
ناما تارتاروس را ترک کرده و به سمت بهشت می رود تا به الهه ها هشدار دهد که آپوفیس از مهرموم آزاد شده است.



در همین حین آپوفیس به جنگ با شوناکی می پردازد. آپوفیس با توانایی ها و جادوهای خود به طور مداوم به شوناکی حمله میکند شوناکی تمام حملات او را دفع می کند. و وقتی آپوفیس با طلسم دریای مرگ به شوناکی حمله میکند، شوناکی با توانایی لغو مطلق خود آنرا دفع کرده و با شعله تاریکی به او ضربه می زند که باعث میشود آپوفیس به عقب پرت شده و به دیوار های تارتاروس برخورد کند.
آپوفیس با نفس آتشین خود به او حمله میکند که باعث میشود شوناکی کمی به عقب برگردد.
آپوفیس که فرصت پیدا می کند ، شروع به ساختن کیگارو ها برای مقابله با شوناکی می کند و وقتی که شوناکی با آنها مبارزه میکند او از تارتاروس فرارمیکند.
فرار او از تارتاروس باعث به لرزه در آمدن دیوار های تارتاروس و شکسته شدن مهرموم پنج رهبر تایتان ها میشود وبرخی دیگر از هیولا ها می شود.



وقتی به سطح زمین میرود ، در آنجا بدن شخصی به نام ادوارد تورنر یک جادوگر مبتدی را تسخیر میکند. آپوفیس به مدت پنج ماه بدن او را تسخیر میکند و در این مدت با محدود کردن قدرت خود مانع از ردیابی توسط شوناکی و دیگر الهه ها می شود. او در طول این مدت به تحقیق در رابطه مکان ها و منابع جادویی میپردازد، و سر انجام او به مکانی که بیشترین انرژِی جادویی در آن حس میشد یعنی مکان مهرموم شدن جادو که دریاچه جادو در آن قرار داشت رفت.



در آنجا با بانو دریاچه ، لیلیث و لیرا (عقاب شوناکی) مبارزه میکند.
لیرا در میانه مبارزه به وسیله توانایی دنیای تاریکی آپوفیس شکست میخورد. او لیلیث و بانو دریاچه را با نفس آتشین خود به عقب میراند . 
لیلیث با نیزه نگهدارنده روح به او حمله کرده و نیزه را در بدن ادوارد فرو میکند. اما به جای روح آپوفیس روح ادوارد به درون نیزه کشیده میشود ، آپوفیس به لیلیث ضربه محکمی وارد میکند که باعث برخورد لیلیث به دیواره غار می شود.
آپوفیس بعد از خارج کردن نیزه روح از بدن ادوارد به درون دریاچه جادو رفته و در آن به طور کامل احیا شده ، سنگ تاریکی را بازیابی می کند و بدن ادوارد را رها می کند.
بانو دریاچه همراه با بدن ادوارد ، لیرا و لیلیث از اعماق غارها فرار میکند.
و آپوفیس سقف را شکافته و بیرون می آید.
او مستقیما به سمت خورشید حرکت میکند تا نیرو آنرا بلعیده و قوی تر شود ، آپوفیس پنجمین جنگ مقدس را آغاز میکند.
در میانه راه با برخورد کردن به بارانی از قندیل ها و گدازه متوقف میشود. وقتی پشت سر خود را نگاه میکند پنج رهبر تایتان ها را میبیند که میگویند داستان تو در همیجا به تمام میشود.
آپوفیس با خنده میگوید شما می خواهید من را بکشید در نبرد قبلی اگر به خاطر روشنایی که من را شکست داد نبود، همه شما تایتان ها برده های من میشدید. روشنایی خیلی وقته که از اینجا رفته است ، واقعا فکر کرده اید که میتوانید به تنهایی من را شکست دهید؟
اکنون که دوران روشنایی و تاریکی تمام شده ، من آپوفیس دوران جدیدی را آغاز میکنم.
کرونوس می گوید ما تنها نیستیم . و بعد از آن الهه ها ، فرشتگان ، ده فرمان ، سه شیطان عالی رتبه و شوناکی وارد صحنه نبرد شدند. آپوفیس نیز کیگارو ها و کیگاروهای ژنرال (نوع جهش یافته کیگارو ها که بزرگ تر و قوری تر از هستند) را احضار کرد و آنها دسته دسته از بدن او خارج شدند و جنگ آغاز شد.
آپوفیس با شوناکی ، الهه متعالی ، الهه جنگ ، تانریدا و کرونوس مبارزه میکند.
آپوفیس با استفاده از توانایی دنیای تاریکی آنها را به عقب میراند.



در همان لحظه جایلور با نیزه روح به او حمله میکند، نیزه به پوست او نفوذ میکند.
آپوفیس جایلور را به عقب پرت کرده و میگوید اول باشد از شر مزاحم ها رها شد و از دهان خود آتش تاریکی را به سمت او شلیک میکند.
که شوناکی با قرار دادن خودش به عنوان سپر جلوی برخورد شعله تاریکی به جایدن را گرفته و بعد از آن سقوط میکند.
آپوفیس که شوکه شده با صدای بلند میگوید ، شوناکی مرده ، قوی ترین شما ها مرده ، مقاومت بیهوده تان را تمام کرده و تبدیل به خادمان من شوید تا زنده بمانید.
الهه متعالی میگوید هرگز و با پرتو های نور به حمله کرده و به او آسیب وارد میکند.



آپوفیس الهه متعالی و بقیه با استفاده از توانایی دنیای تاریکی به دام می اندازد و باعث بی حرکت شدن آنها میشود.
در همین حین سه اهریمن عالی رتبه با هم ترکیب شده و به یک ایندورا (شکل نهایی شیاطین) تبدیل میشوند. ایندورا به سمت آپوفیس حمله کرده و به طور پیوسته به آپوفیس ضربه و میزند و اجازه حمله کردن نمیدهد. ایندورا یک پرتو انرژی تاریک و بنفش رنگ را از دهان خود به سمت آپوفیس پرتاب کرده که از بدن آپوفیس رد شده وباعث انفجار میشود.
آپوفیس با نفس سمی و نفش آتشین خود به ایندورا صدمات جدی وارد میکند. و ایندورا که دیگر قادر به مبارزه نبود ، دست به خود تخریبی زده و خود را با قدرت عظیم منفجر میکند.



خود تخریبی ایندورا تمام کیگارو ها و همچنین تاثیرات جادوهای آپوفیس را از بین میبرد. به آپوفیس صدمات جدی وارد میشود ولی هنوز سرپا است و توان مبارزه دارد.
آپوفیس میگوید تمام زورتان همین بود من هنوز زنده ام و شما تقریبا بیشتر نیروهایتان را از دست داده اید.
در همین نوری در جلوی آپوفیس پدیدار شده و یک شهاب سنگ به او برخورد می کند. آن نور شوناکی در حالت تغییر شکل یافته (شکل نهایی) است. آپوفیس میگوید تو هنوز زنده ای !
شهاب سنگ ها به طور مستمر به آپوفیس برخورد میکنند ، پوست او را شکافته و باعث تخریب بدن او میشوند. آپوفیس در حین فرو رفتن در توده شهاب سنگ ها میگوید این کار توعه خودم میکشمت و بعد از آن در کره تشکیل شده از شهاب سنگ ها فرو میرود اما بلافاصله کره منفجر شده و آپوفیس که شکل خود تقریبا دست داده ، به شکل یک توده تاریکی با هزاران سر که در حال گسترش است به سمت شوناکی حمله کرده و میگوید من تو را میکشم ، طلسم نهایی ،دنیای تاریکی.
شوناکی میگوید، مهارت ، هدف زندگی مرگ است، رستاخیز جادو:سقوط.
نور بسیار زیادی ایجاد میشود ، انگار که تمام نور های جهان برای لحظه ای در یک جا جمع شده باشند.
جادوی رستاخیز شوناکی دنیای تاریکی آپوفیس و خود آپوفیس را نابود میکند. بدن آپوفیس به طور کلی همراه با پخش زیادی از نیرو  و فریاد های او ، نابود میشود به جز چند تکه کوچک چسبیده به سنگ تاریکی.
کمی بعد از آن تکه های بدن آپوفیس که به سنگ تاریکی متصل هستند و در فضا رها شده اند ، شروع به ساختن دوباره بدن آپوفیس میکنند.
و وقتی بدن او به اندازه یک مار کوچک احیا می شود،سه موجود جلوی او ظاهر میشوند آپوفیس در ابتدا ترسیده ولی با دقت بهتر ناگاه میکند میگوید شما سه سایه (سه خادم تاریکی) نیستید.
شما ها زنده اید! چرا همین طور دارید من را نگاه میکنید؟ کمکم کنید.
یکی آنها (بانشی) میگوید ما برای کمک اینجا نیستیم.
دیگری (آساگ) میگوید تو فرصت خودت رو از دست دادی.
یکی دیگر (آسمودئوس) میگوید تو دیگر فایده ای برای ما نداری .
او را گرفته بدنش را شکافته و سنگ تاریکی را از او میگیرد.
آپوفیس با عصبانیت میگوید آن مال من است حق ندارید آن را ببرید.
یکی از سه سایه (بانشی) میگوید آن متعلق به تو نیست هیچوقت هم نبوده سرورمان تاریکی فقط از تو به عنوان یک محل سکونت برای سنگ تاریکی استفاده کرد. تا در صورت نابودی یا مهر و موم شدن بتواند دوباره احیا شود.
خوشحال باش که در احیا تاریکی نقش داری ، و حالا لطفا بمیر...
در برهه دیگر سه سایه با سنگ تاریکی دوباره ، یوهاگِریس را احیا میکند.
که بعد از جنگ تاریکی با شوناکی ، که به جنگ اربابان تاریکی معروف است ، یوهاگِزیس دوباره سنگ را از دست می دهد.
و سنگ در نهایت به دستان جایلور یک از فرزندان شوناکی میرسد...

                              (سنگ تاریکی ، هدیه ای از تاریکی ، که تاریکی و شرارت به همراه می آورد.)

ادامه دارد...
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.