قسمت اول: خبر ساعت7 صبح

کاراگاهW : قسمت اول: خبر ساعت7 صبح

نویسنده: Shadow1400

ساعت 6 صبح

از خونه خارج می شم و به سمت یک آرایشگاه مردانه که نزدیکی خونمه  می رم...

ساعت7:00

_خب دیگر موی شما آماده است

در همین حال صدای رادیو:امشب دل من هوس رطب کرده ..عاشق شده از عشق تو تب کرده.....فوری به خبری که به دست من رسید توجه کنید:طبق خبر های بدست آمده از خبرنگار ما از شهر مروارید..8نفر در این شهر ناپدید شده اند!!به دستور رئیس پلیس مردم از خانه هایشان خارج نشوند.تا ماموران پلیس پیگیری های لازمه را بکنند...

با شنیدن خبر جا خوردم سریع بلند شدم و به سمت دفترم رفتم
آقای موک:آقای جیک کجا دارید میرید؟نصف مویتان ماند..پولشم که ندادی ....?

وقتی به دفترم رسیدم با لری واکر تماس گرفتم و بهش گفتم سریع آماده بشه و به لوسی.و جولی هم خبر بده.....

ساعت8:00

-جیک امیدوارم این کار لازم باشه من تونستم این قطارو بگیرم فکر کنم دیگه حرکت کنیم

+خوبه.لوسی و جولی کجان

_دیگه میرسن

لوسی چاک23سالشه:میشه گفت دوست دختر لریه. یکم زیاده پرو

لری واکر 24سالشه:دوست و همکار من و یه پزشک عالی البته هنوز آموزشش تموم نشده

جولی وین22سالشه یه خانم زیبا و همینطور دستیار من..و یکم خجالتی

و خودم جیک 25سالمه Wمامور آموزش دیده و کاراگاه..


لوسی:سلام ببخشید دیر کردیم ..هی جیک منگل باز چت شده حالا یه دونفر گم شده ها

جیک:8نفر

لوسی:هرچی


سوار قطار شدیم و حرکت کردیم به سمت شهر مروارید..

صدای انفجار......

ادامه دارد... 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.