کاراگاهW : قسمت2:شروع

نویسنده: Shadow1400

صدای انفحار بر بیابان ها طنین انداز می شود...


وقتی سرم رو بیرون آوردم تنها چیزی که دیدم دود سیاه و آتشی بود که زبانه می کشید.....واگن های 5ستاره منفحر شده بودند هیچکس زنده نمانده بود تمام افراد ثروتمندی که به قطار آمده بودند مردهدبودند....البته به جز جرج وایلت  که یکی از ثروتمندان شهر مروارید بود..بنظر می رسید که برای تفریح به شهر ما آمده البته سالم هم نبود تمام صوراش پر خون بود از واگنم رفتم بیرون و به سمت لوکوموتیو ران رفتم گفتم چه اتفاقی افتاده؟

_نمیدونم آقا! من مشغول هدایت قطار بودن که صدای انفاجارو شنیدم 

+از مهماندار ها کسی داخل واگن بوده؟

_بله خانم ژوون

+میتونم ببینمشون؟یا متاسفانه....

_نه قبل از انفجار برای پر کردن آب از واگن بیرون اومدن واگن شماره 3 هستند

به سمت واگن رفتم یکی از کوپه ها را باز کردم و با بدن سرد و به روحشون برخورد کردم به نظر می رسید به ضربه چاقو کشته شده است....

تمام خون کوپه را گرفته بود سریع لری را صدا زدم

+لری دلیل مرگ چی بوده؟

_20تا 30 ضربه چاقو میوه خوری

+پس معلومه قاتل مجهز نبوده یا محبور شده که اونو بکشه

در همین حال آقای وایلت وارد کوپه سد و گفت:چخبر شده مگر این قطار امن ترین قطار کشور نیست این چه وضعیه؟

صدای خشن و کلفتی از پشت سر به او گفت:تا وقتی شما ثروتمندان خیکی سوار این قظار نشده بودید این قطار امن بود!

صدای ژنرال کایوت بود که برای سفر از ایت قطار استفاده کرده بود

وایلت میخواست حرفی بزند که با دیدن چهره ژنرال سکوت کرد

وایلت به خانم ژوون نزدیک شد 

سریع به او گفتم:دستت را بکش!می خواهی چه کنی؟

وایلت:مگر تو کی هستی که به من دستور میدی 

W:من کاراگاه جیکWهستم کاراگاه خصوصی حتما اسممو تو اخبار شنیدی و بدون که میتونم به تو دستور بدم 

وایلت عقب کشید چیزی نگفت

محل کاملا تخلیه شد ک جسد خانم ژوون به آخرین کوپه برده شد تا به شهر برسیم....

لری:بنظرت چه اتفاقی افتاده؟

W:درحال حاضر نمیدونم ولی وایلت انگار می خواست چیزی برداره

لری:منظورا چیه؟

W:منظورم جنازه حانم ژوون وایلت میخواست انگار چیزی از جیبش برداره

صدای سوت قطار......
ایستگاه مروارید...ایستگاه مروارید....ایستگاه مروارید..
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.