سر آغاز یک امپراطوری : نامه

نویسنده: alirezafirozi_

کیلومتر ها آن طرف تر در پایتخت یعنی پرشیا در قصر پادشاهی بعد از جنگ کوهستان...
در پایتخت پیکی از کوهستان به نزد پادشاه رسید نامه ای از طرف فرمانده کیارش برای شخص پادشاه.
پیک با حفاظت نگهبانان وارد کاخ شاه کاوه شد ...
پیک از این شکوه و عظمت زبانش بند آمده بود.ستون هایی بلند و کنده کاری شده،شوالیه های پولادین پادشاهی، تابلوهایی از رویداد ها و مناظر مختلف. پرده هایی از ابریشم خالص .میوه های رنگارنگ تخت پادشاهی به ارتفاع دو متر و جواهر کاری شده همه و همه بخشی از شکوه و عظمت کاخ پادشاهی یعنی قلعه کاسپین...
پیک که چشمانش از حیرت میدرخشید و هزاران فکر از سرش میگذشت در مقابل پادشاه زانو زد و گفت:

-درود بر شاهنشاه بزرگ این مرز و بوم شاه کاوه کبیر، باعث افتخار است که در محضر نماینده ایزد در زمین حاضر شده ام
+درود بر تو ای نامه رسان و درود بر تو ای خدمت رسان مردم و حکومت ،شنیده ام چیزی برای من داری مشتاقم آن را ببینم یا بشنوم هرچه که هست.
-والا حضرت پیغامی از جانب فرمانده کیارش دارم در رابطه با حمله هولناک امپراطوری شرق دور.والا حضرت متن نامه را برای شما خواهم خواند.
درود بر والا حضرت . فرمانروای کاسپین.حکومتش طولانی بود.
والا حضرت زمستان شده و اوضاع کوهستان با وجود هجوم اخیر امپراطوری شرقی رضایت بخش نیست من تمام سعی خویش را میکنم تا مردم زندگی رضایت بخشی داشته باشند اما سرورم ما در اینجا به پزشکان و داروها و نیروی کمکی نیاز داریم تا بتوانیم تجدید قوا کنیم از این نظر که حمله بعدی امپراطوری شرق برای تصرف منابع ما زیاد به طول نمی انجامد . هرچند ما آنها را در دو نبرد شکست دادیم اما در حال حاضر بسیار موقعیت شکننده ای داریم.مردان کوهستان امسال دو نبرد سخت داشتند و خسته اند و ما نمیتوانیم در هجوم بعدی به نحو احسنت مقاومت کنیم و احتمال سقوط قلعه کوهستان وجود دارد. با سپاس و آرزوی پایداری برای شاهنشا کاوه
+به راستی که این مرد بلند مرتبه فرزند کوهستان است دلیر مردانی همچون او بسیار نادر و نایاب هستند

پادشاه در حالی که حس غرور خاصی در وجودش شکوفه زده بود و این غرور بدلیل وجود همچین شیر مردی که با وجود تمام مشکلات پادشاهی به تنهایی در مقابل هجوم بیگانگان ایستاده بود و چیزی زیادی طلب ندارد دستور داد:

+ای وزیر فرمان اعزام پنج هزار مرد به همراه کاروان دارویی و غذایی به کوهستان صادر کن هم چنین از طرف من نامه ای به فرمانده کیارش بنویس و اورا با احترام کامل به پایتخت دعوت کن و یک چیز دیگر  نامه ای به استاد آذرخش آهنگر بفرست و او را به قلعه دعوت کن علاوه بر این دعوتنامه ای به بهرام فرمانده شمال ،خسرو فرمانده جنوب ،طاهر فرمانده غرب و  آرش فرمانده شرق بفرست و آنها را همزمان با کیارش به پایتخت فرا دعوت کن.به این پیک هم زری بدهید تا با ان جای خواب و خوراک تهیه کند 
-اطاعت امر میشود سرورم به سرعت انجام میشود
+به این پیک زری بده تا بتواند جای خواب و خوراک تهیه کند 
-متشکرم ولا حضرت
+میتوانی بروی 

در این حال در کوهستان سرد و سخت فرمانده کیارش برای مردمش سخنرانی در زیر بارش برف تدارک دیده بود.با صدایی خسته و ناراحت بر روی مکان بلندی ایستاد و شروع کرد.

_ای مردم شریف و شجاع کوهستان چند وقت پیش در میدان نبرد ما پیروزی بزرگی بدست آوردیم آن هم در مقابل ارتش بزرگ و آماده امپراطوری شرق.خوب میدانیم که آنها هیچگاه دست از این حملات بر نمیدارند آنها به منابع و معادن ما چشم طمع دارند برادران پسران پدران و همسران زیادی بخاطر این موضوع کشته شدند  نام آنها همیشه و همیشه در تاریخ این سرزمین جاویدان خواهد شد و من به شخصه به هم رزم بودن آنها افتخار میکنم چند وقت پیش نامه ای به پایتخت فرستادم از پادشاه خواستم تا دست یاری به ما برساند میدانم که همه شما دارید سختی میکشید بخصوص که زمستان هم   هم اکنون اینجاست همینطور داغ عزیرانتان بر دل شماست اما این شرایط بزودی بهبود پیدا میکنه .

جوی سنگین بر مردم حاکم بود.هیچ کس حرفی نمیزد یا نمیخندید اغلب سر هارا پایین انداخته بودند و نمیتوانستند به چشمان کیارش نگاه کنند وقتی حرف کیارش تموم شد تا چند لحظه ای صدایی جز زوزه باد نبود کم کم مردم پراکنده شدند و به خانه خودشان رفتند کیارش چند دقیقه ای روی تخته سنگی نشسته بود و به زمین خیره شده بود به گذشته ها فکر میکرد .به برادرش کیان مرد درشت اندام که با تبر خودش بر میدان نبرد حکمرانی میکرد زخم صورتش اورا به یک کابوس برای دشمنان تبدیل میکرد ،همسرش یوتاب که عشق اول و آخر کبارش بود زنی فوق العاده جذاب با چشمانی آبی به رنگ دریا،قدی بلند به مانند سرو،موهایی مشکی و  و یکی از بزرگترین جنگجویان زن کاسپین که شمشیرزنی و تیراندازی او مثل یک رقص ترکیبی بود.حالا هر دو توسط امپراطوری شرق در عمق خاک آرام گرفته اند و حالا از برادرش یک تبر و از همسرش چهار قرزند به ارث رسیده بود
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.