سر آغاز یک امپراطوری : ملکه ضعفا

نویسنده: alirezafirozi_

کیارش و افرادش بعد از ملاقات بانو آزیتا و میل غذا و استحمام به سمت مقر پادشاهی راه افتادند.

+ببخشید قربان میتونم بپرسم که چرا بانو آزیتا در همچین منطقه ای از شهر زندگی میکنه؟
-خب طبیعیه که همچین سوالی رو بپرسی،کسی که خون سلطنتی رو داخل رگ هاش داره و میتونه با قدرتمندمند ترین و ثروت مند ترین افرادی که در این سرزمین و یا حتی در سرزمین های همسایه زندگی میکنن ازدواج کنه اما زندگی تو یه منطقه نه چندان خوب تو پایین شهر رو برای خودش انتخاب کرده
+بله دقیقا منظورم همینه
-قضیه به دوران نو جوانی آزیتا بر میگرده.آزیتا وقتی که جوان تر بود دوست داشت که داخل شهر و قدم بزنه.بعد از مدتی شرایط مناطق محروم شهر به دلیل فعالیت های بانو آزیتا بهتر شد.چند طبابت خانه و چند مکتب و مدرسه در پایین شهر ساخته شد نظام مالی مناسبی تدوین شد و تجارت و خرید و فروش رشد چشمگیری پیدا کرد.
+بنظر کاری که کرده قابل تحسینه
-قطعا پارسا،ولی افزایش سواد و بهبود شرایط زندگی در مناطق پایین شهر ،کم کم نیروی ارزان قیمت تجار حکومتی رو از بین برد.کنار زدن دختری که ولیعهد نبود برای افرادی که شهر رو کنترل میکردند کار سختی نبود.
+چه نقشه ای داشتن؟
-نقشه ترور بانو آزیتا.
+بنظر منطقی میاد ولی بانو آزیتا حمایت دربار رو داشت.
-دقیقا اشباهت همینجاست.پادشاه قبلی درایت پسرش رو نداشت ،بانو آزیتا از حمایت دربار فقط زمانی که داخل قلعه بود برخورداری داشت نه در بیرون از آن.
+یعنی پادشاه سابق با مرگ دخترش مشکلی نداشت؟
-نمیشه کامل این موضوع رو تایید کرد.اما با کارهایی که انجام میداد کاملا مخالف بود.پادشاه معتقد بود فقری که حاکم بر گروهی از جامعه است باید حفظ بشه چرا که بهبود وضعیت باعث تولید مثل و زاد ولد اونها و در نتیجه تلاش اونها برای سرنگون کردن حکومت رو به دنبال داره.
+در ادامه...
-اون روزها من داخل پایتخت زندگی میکردم و روزی که قرار بود بانو آزیتا ترور بشه من داشتم داخل شهر قدم میزدم.متوجه سر و صدایی شدم و به دنبال منشا صدا رفتم.منشا صدا رو پیدا کردم خیابون خیلی شلوغ و بهم ریخته بود جلوتر که رفتم متوجه شدم که محافظان آزیتا کشته شدن و خود آزیتا هم بشدت زخمی شده اما زنده بود و مهم تر اینکه جسد افرادی که قصد ترور بانو آزیتا رو داشتن هم تیکه تیکه شده بودن و کف خیابون پخش شده بودن.متوجه شدم که خود مردم این افراد را گرفته و مجازات کردند.
+پس محبوبیت بانو آزیتا در اون روز ناجی اون بوده
-همینطوره 
+بعد از این اتفاق همه چی به حالت عادی برگشت؟
-نه کاملا،پادشاه و هیئت تجار برای جلوگیری از رسوایی و به اسرار ولیعهد یعنی کاوه به آزیتا اختیارات رو در کنار محدودیت هایی اعطا کردند.اونها بانو آزیتا رو ملکه ضعفا نام گذاری کردن و اجازه دادن تا زمانی که حال بانو به طور کامل بهبود پیدا کنه بانو در مقر پادشاهی بمونه ولی بعد از اون کاخ رو ترک و جز مواقع که حیات حکومت در خطره وارد کاخ نشه

پارسا و کیارش مشغول گفت و گو و حرکت به سمت مقر پادشاهی بودند که گروهی از شوالیه پولادین روبروی آنها ظاهر شدند...
شوالیه ای که از سایرین جلوتر بود گفت:

-درود بر فرمانده کیارش و افراد بزرگوار.
+درود بر تو یه شوالیه پولادین حافظ پادشاهی
-نظر لطف شماست قربان ، من و افرادم اینجاییم تا شخص شما و افرادتان را تا مقر پادشاهی همراهی کنیم

کیارش رو به افرادش کرد و گفت:

-خسته نباشید دوستان.
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.