امگا و ویکی در بخار آب در وسط کمپ ظاهر شد
کمپ به نظر آرام می آمد بعضی از نیمه خدا ها مشغول تمرین وبعضی
در حال گپ و گفت بودند یک سناتور با ریش های جو گندمی به سمتمان آمد امگا اورا شناخت او کایرون معلم سه هزار ساله ای بود که اکثر قهرمان هارا تربیت کرده بود لوردهرج و مرج تعریف او را زیاد کرده و به او احترام زیادی قائل بود
کایرون ن جلو آمد وبا امگا و ویکی دست داد
_شما ها باید سربازان لشکر هرج و مرج باشید
_درسته من امگا و ایشون هم رزم من ویکی هستند شما کایرون هستین از لرد هرج و مرج تعریف تان رو زیاد شنیدم دیدار با شما باعث افتخار قربان
_ممنون فرمانده
کایرون گفت:از آنجایی که ما کابینی نداریم اگه اشکالی نداشته باشه ما شمارو در اتاق های مهمانمون اسکان بدین
_نه چه ایرادی
به غیر از اینا وضعیت کمپ چطوره
_زیاد بد نیست ولی وقتی فهمیدن دوباره جنگی پیشه رو داریم کمی ناامید شدند ولی در عوض دورگه های بیشتری به کمپ آوردیم و تعدادمون دو برابر قبله
_خبر خوبیه ما میتونیم قهرمان هاتون رو آموزش بدیم
_عالیه از کی شروع کنیم
_از همین بعد از ظهر چطوره
«کایرون»
یک پسر و یک دختر تقریبا ۱۶ ساله جلویشان آمدند
امگا آنها را شناخت آنابت چیس و پرسیوس آشیل جکسون قهرمانان جنگ بزرگ
آنابت پرسید :اینها کین
کایرون درجواب گفت:ایشون فرمانده سپاه هرج و مرج امگا هستن
پرسی پرسید:هرج و مرج دیگه کیه
آنلاین که شوکه شده بود گفت
هرج و مرج کسیه که کل آسمان اول رو آفرید و بهش حکومت میکنه
کایرون گفت اونها اینجان تا به ما توی جنگ کمک کنن طبق گفته هاشون امگا میتونه به تو پرسی و تالیا تو استفاده از قدرت هاتون کمک کنه ویکی هم مانند تو آنابت از چاقو استفاده بنابر این میتونه به تو کمک کنه شما ها از این بعد از ظهر تمریناتتون رو شروع میکنید
هردو گفتند
بله کایرون!