پرده ابی همچنان با ناز و عشوه زیاد میچرخه و تکون میخوره هومن ...
همانطور که به طرف آشپزخانه میرفتم، گفتم:« به نظر من، دنیا ...
این داستان حکایت پیرزنی است که در شب یلدا چشم انتظار آمدن ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.