"همیشه ماه گرفتگی را سایه زمین ایجاد میکرد اما چه شد که خورشید دست به این کار زد"
در همین هنگام که کودکی معطر و پاک ، بدون هرگونه لکه خونی روی بدن در پارس به دنیا آمد ، یک اتفاق بزرگ در آنجا رخ می دهد.
**
کرم- سرورم ... سرورم ... .
اردوان شاه- چرا سراسیمه ای کرم ... چه اتفاقی افتاد که اینگونه آشفته ای ... .
کرم- سرورم بجمبید ... اتفاقی ... افتاده ... .
لکنت های کرم باعث شده بود اردوان شاه ساسانی فرمانروا و حگمران پارس عصبانی شود ، با تمام عصبانیت بگوید .
اردوان شاه- درست صحبت کن بفهمم .
کرم- سرورم ماه گرفتگی رخ داده ... .
اردوان شاه- چطور ستاره شناسان ما از قبل پیش بینی نکردند ... .
کرم- سر ... ور ... م ... این ... ماه گرفتگی توسط خورشیده ... .
همین حرف باعث می شود که اردوان شاه با وضعی نامناسب به ایوان کاخ بزرگ خود برود ... و اتفاق افتاده را با چشمان خود ببیند ... "ماه گرفتگی توسط خورشید " ...
ساعت حدودای یازده شب شده بود که این اتفاق رخ داد ... اما تمامی مردم پارس این اتفاق را دیدند ، وحشت کرده بودند ... چون هیچکدام از ستاره شناسان پارسی خبر از ماه گرفتگی را نداده بودند ، مخصوصا توسط خورشید ...
اردوان شاه- کرم ... هی کرم ... .
کرم- بله سرورم ... امری داشتید ... .
اردوان شاه- مطلبعلی را به کاخ من احضار کنید ... .
کرم- اما سرورم ما تا بخواهیم به او در اوهر خبر دهیم و او آید ... دو روز طول می کشد ... .
اردوان شاه- مهم نیست ... فقط احضارش کنید ... .
یک سواره از کاخ سروستان در شهر مزبور به دنبال مطلبعلی در اوهر میرود ... .
... ادامه دارد ...