من و تو : نگهبان مجتمع 

نویسنده: zahra1385far

شنیدین خیلی از مردم می گویند تو یک  نگاه عاشق شدیم!  یعنی طرف عاشق وقتی اون خانم زیبا یا آقا رو برای اولین بار میبینه محصور و شیداش میشه  و تمام ذهنش و چهره زیبا یا صدای دلنشینش پر میکنه و هر لحظه بهش فکر میکنه . 
اما من در یک تصویر عاشق شدم! 
عاشق دختری در تصویر مانیتور دوربین های مدار بسته نگهبانی مجتمع مسکونی شدم ، که در آن نگهبان هستم . 
من هر صبح و هر ظهر  که این دختر محجبه زیبای ایرانی را در صفحه مانیتور می دیدم محصور و شیدای رفتار و متانت او با دیگر همسایگان می شدم. 

_ چرا گفتم دختر ایرانی؟ 
 
من مُتَوَکِل  بیست و هفت ساله یک افغانستانی پَشتو ، چند سالی است برای کار ساکن ایران شدم . 
اما بگذارید این مورد را هم یادآوری کنم که من پا از حد خودم فراتر نگذاشته ام و هیچ کار غیر اخلاقی هم انجام نداده ام ، مثل فکر های مسموم رفتار های ناشایسته زمان رو به رو شدن با این بانوی ایرانی و تعقیب کردنشون ؛ اینکه کجا ها میرن یا چه کار هایی انجام میدن .تمام. 

سر خط پایانی : 

من هر صبح و ظهر  این دختر محجبه ایرانی را در تصویر مانیتور دوربین های مدار بسته نگهبانی مجتمع مسکونی می بینم .! 
امّا نه به عنوان دختر محجبه ایرانی که در یک تصویر عاشق آن شدم ؛ 
بلکه فقط به عنوان یک بانوی محجبه ایرانی می بینم . 
پایان 

!  سر خط پایانی:  زمانی مینویسم که برای یک داستان از قبل از جمله سر خط پایانی یک موضوعی را در نظر داشتم اما به چندین دلیل مختلف نمیتوانم آن را بنویسم یا در داستان استفاده کنم پس با یک تمام و بعد نوشتن سر خط پایانی پایانی که در نظر دارم یا پایان داستان را مینویسم . 

نظرتون رو راجب رمان نگهبان مجتمع برام بنویسید. 
خوشحالم میکنید??❤. 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.