قسمتی بسیار کوتاه از «قصهی آناهیتا» از کتاب «شیدا و شمس» : عنوان
0
21
0
1
زمان آنچنان که سرعتش در بهشت دنیاي ازلی با دنیاي فانی فرق میکند گذشت و آناهیتا بزرگ شد. او بانویی شد بلندبالا و زیبا با چشمانی آبی که مثل دو مروارید درخشان بودند، و انعکاس تمام آبهاي جهان را در خود داشتند. و موهایی داشت طلایی و درخشان مثل انعکاس آفتاب در آب...
اینبار براي بلوغ آناهیتا جشنی برگزار شد و فرشتهاي که در روز تولد آناهیتا با کائنات سخن گفته بود هدیههایی ویژه به او تقدیم کرد؛ اول پیراهنی بلند به رنگ آبی تمام آبها بر تنش پوشاند و کمربندي از گلهاي نیلوفر آبی و مروارید بر میان پیراهنش بست. سپس کفشهایی درخشان به پایش کرد. دو گوشواره از گل نیلوفر آبی و ستاره بر گوشهایش، و گردنبندي از گوهرهای دریایی بر گردنش آویخت و تاجی از گل نیلوفر آبی هشتپر بر سرش گذاشت.
آنگاه به کائنات گفت: «از همین لحظه آناهیتا ملکۀ تمام آبهاي جهان است... پیراهنی آبی بر تنش کردم به نشان جوهرهی آبی آبها.... ستاره و گوهر و مرواید به او دادم تا وجودش همیشه درخشان باشد، و کفشهایی درخشان به پایش کردم تا راهش همیشه روشن باشد. گل نیلوفر آبی به او دادم چون گل نیلوفر آبی همیشه همراه و همزاد آناهیتاست. نیلوفر آبی مثل آناهیتا نماد باروري و حاصلخیزي است. از عمق مرداب ظهور میکند، اما عاري از هرگونه آلودگی است؛ پر از خلوص و پاکی و معرفت.... زیرا ذات آب هر جا که باشد پاك و زلال است. نیلوفر نگهبان پاکی و بیآلایشی است. جوهرهی عمر آناهیتا در وجود گل نیلوفر است، و تا هر زمان که نیلوفر آبی با طراوت و زنده باشد آناهیتا جاودانه خواهد بود.
قسمتی بسیار کوتاه از «قصهی آناهیتا»، دومین داستان از مجموعه داستان «شیدا و شمس»،
نویسنده: شبنم حکیم هاشمی
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳