گوناگون

گوناگون

saraalimohammadi نویسنده : saraalimohammadi در حال تایپ

داستان های مشابه

قصه ای مربوط به عروسک و مرگ مادربزرگ ... راه زندگی عروسکی ...

در مورد دختریه که به یه بیماری دچاره که وقتی شوک زده میشه ...

درمورده یک دختر کتاب خوان است که هر روز وقت خود را در تنها ...

در حالی که به سوی اتاقش میدوید ، مدام این جمله را تکرار میکرد.
«عروسک ها فریبدهندن»
رنگ از سر و رویش پریده بود و اشک در چشمان کهرباییش جمع شده بود.
پس از چند دقیقه دویدن و زمین خوردن سرنجام به اتاقش رسید.
اتاق«دویست و شست و نه»
در را محکم کنار زد و وارد اتاق شد.
بر روی زمین افتاد و دستانش را مشت کرد و بر زمین کوبید«چرا؟چرا؟»
صدای مردانه و زیبایی از پشت سرش گفت«چون ما هیولاییم آلیس.»
مدت ها پیش وقتی هیولاها را در داخل کتاب های مصور میدید گمان میکرد تمام هیولاها زشت ، لجنی و بدبو هستند.
به لطف یک عروسک فهمید هیولاها خیلی بدتر از اینها هستند.
خیلی بدتر!
ژانرها: دلهره آور / ماجراجویی / ماوراء الطبیعه
تعداد فصل ها: 0 قسمت
    فصل ها

    فصلی تاکنون اضافه نشده است.

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.