دیکتاتور : عنوان

نویسنده: 2401Manihn

فصل ۲:حل مشکلات داخلی
دیکتاتور با تعداد زیادی از وزرا جلسه داشت تا مشکلات جشن سال نو کشور را حل کند وارد اتاق شد و گفت:به شما ناهار دادن؟
-بله!
-همه بیاین اتاق من.
دقایقی بعد!
یکی از وزرای بیسواد دیکتاتور در حال حرف زدن بود
-قربان همونطور که مستحضر هستید همه چیز داره روز به روز گرون تر میشه من خودم قیمت گرفتم چاغاله شده پونصد عزیز(دیکتاتور پس از به قدرت رسیدن لقب خود را روی واحد پول کشور گذاشت)
-کدوم چاغاله بچه ها میگفتن هفته پیش دویست عزیز بود که
یکی دیگر از وزرا گفت:چاغاله باددوم رو مبگه قربان
-آها.گوجه سبز رو کنین دو میلیون مردم اونو فراموش میکنن
وزیر  اقتصاد هم گفت:در ضمن قربان قول دادیم تا پایان سال فقر متعل...متقل...متلق رو ریشه کن کنیم
-آفرین یه حرکت رو به جلو دیگه !
-اما قربان تا پایان سال چند ساعت بیشتر نمونده
-خب،پس خیلی هم وقت نداریم،دستت چند سانته یعقوب ؟
-هفتاد سانت قربان!
-هفتاد سانت که عالیه،با چند تا از بچه ها میری بازار هرکی رو دیدی خرید نمیکنه ادای فقیرا رو در میاره دستت رو تا آرنج میکنی تو نافش بر خلاف جهت عقربه های ساعت میچرخونی
وزیر اطلاعات که مردی کچل بود  گفت:قربان پس منم برم وقت آرایش دارم.
-آخه تو چه غلطی تو آرایشگاه میکنی؟کجاتو میزنی؟کجاتو مرتب میکنی؟دونه گندم بکارم رو سرت به جای سبزه بزارمت رو سفره هفت سین،ها؟
نخست وزیر گفت : آروم باشید قربان بفرمایید چیکار کنیم؟
کارهایی گفتمو بکنین خودم تا سی و دوم همین ماه اوضاع رو مرتب میکنم. سال نو هم مبارک.

دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.