بخش اول مسکو

قرمز : بخش اول مسکو

نویسنده: sir_mohammad

یانکوف پِتروویچ رو به روی اتاقک کوچک نگهبانی که از در ورودی اداره حراست میکرد از یک جی ای زد مدل 1969 پیاده شد . لباس نظامی سبز رنگ همیشگی اش را به تن کرده بود با قدم هایی استوار و سری بالا به سمت در ورودی اداره حرکت کرد . نگهبان با دیدن یانکوف رو پا ایستاد و حالت خبردار ب خود گرفت .یانکوف فقط سرش را تکان داد و وارد اداره شد .
ساختمان مرکزی کا . گ . ب
این ساختمان که از رو به رو مستطیل شکل است دارای سه طبقه که در هر طبقه تعداد زیادی اتاق وجود دارد . در بالای نمای ساختمان دقیقا بالای ساعت عکس لنین رهبر اتحاد جماهیر شوروی نقش بسته . با همان استایل همیشگی اش . کت و شلواری مشکی ریشی در قسمت چانه و سبیل های تقریبا پرپشتش با اقتدار خاصی به رو به رویش خیره شده است . به محض ورود به اداره وارد یک سالن بزرگ مواجه میشویم که سقف بلندی دارد و چهار ستون با گچ بری های زیبا این سقف را نگه داشته اند . در دو طرف سالن راه پله هایی وجود دارد که به طبقه بالا میرود . پله ها با فرش قرمزی تزیین شده اند .
 در وسط سالن مجسمه ای از لنین وجود دارد که در زیر آن نوشته : انقلاب ساخته نشده بلکه سازمان یافته است .
یانکوف از کنار مجسمه میگذرد و از پله ها بالا میرود . همزمان ک از پله ها بالا میرود به سالن نگاه میکند جایی که افسر های روسی و سربازان و باقی افراد نظامی که با آن اداره کار دارند یا در آن مشغول به کار اند در حال حرکت به طرف اتاق های متفاوت هستند .
به انتهای راه پله میرسد . سمت چپش یک راهرو قرار دارد با اتاق های متفاوت و سمت راستش آن یکی راه پله قرار دارد . بین دو راه پله اتاق مخصوص جلسات قرار دارد . که دو نگهبان از آن حراست میکنند . یانکوف به طرف نگهبانان میرود . نگهبان نزدیکتربا اینکه شناخت کاملی از سرهنگ پتروویچ دارد از او میخواهد که کارت شناسایی اش را نشان دهد . این یک قانون در شوروی است . برای ورود به یک جلسه یا مجمع محرمانه باید کارت شناسایی ارائه شود . یانکوف کارتش را به نگهبان نشان میدهد . نگهبان بعد از تظبیق کارت با چهره ی یانکوف احترام نظامی میگذارد و میگوید . سرهنگ پتروویچ . و در را برای او باز میکند .
 یانکوف وارد اتاق میشود تمام سران کشور از جمله دبیرکل حزب کمونیست لئونید بِرژِنِف و رهبر ارتش پاول فیودورویچ دور یک میز بیضی شکل چوبی نشسته اند . برژنف با دیدن یانکوف مکث کوتاهی میکند . سپس به صحبت کردنش ادامه میدهد . سرهنگ با قدم هایی تند اولین جای خالی را پیدا میکند و مینشیند . کلاه نظامی اش را از روی سر برمیدارد و با توجه به برژنف نگاه میکند .بعد از گذشت مدتی برژنف میگوید : خب آقایان با حضور سرهنگ پتروویچ وقتشه بریم سر اصل مطلب .سِرگی یِگوروویچ جاسوس ما در برلین توسط نیروهای سی آی ای شناسایی و توسط پلیس آلمان دستگیر شد .با این قضیه مشکل نداریم ، جاسوس برای دستگیر شدن است . مشکل ما مدارکی است که همراه یگوروویچ بود .مدارکی شامل عکس هایی از پایگاه های نظامی ایالات متحده در برلین و از همه مهم تر اسامی جاسوسان فعال در برلین به همراه اسم مستعارشان که متاسفانه در اداره پلیس برلین است . قطعا همکاری بین پلیس آلمان و سی آی ای رو کامل فهمیدید . پس در نتیجه ما با دو سازمان درگیر هستیم پلیس آلمان و نیروی جاسوسی ایالات متحده .
برژنف سیگاری روشن کرد و مکثی کرد تا اثر حرف هایش بیشتر شود .
مارشال فیودورویچ قاطعانه گفت : البته جناب دبیرکل من شک دارم که پلیس آلمان دخالتی کرده باشد چون هنوز از ضربه شست ما در جنگ اخیر گیج هستند با این شرایط حمله مستقیم بهترین گزینه است. ما همچنان با آلمان در جنگیم .
برژنف نگاهی به مارشال کرد و گفت : نمیشود . حمله بدون دلیل باعث ورود ایالات متحده برای دفاع از مواضع خودش میشود .
-  چه چیز از این بهتر که پرونده ی آمریکا را در برلین ببندیم
- بدون اطلاع از مواضع دفاعی دشمن ، حمله کردن یک خودکشی است . برای همین از سرهنگ پتروویچ خواستم تا در جلسه ما حضور داشته باشند .
سپس برژنف به سمت سرهنگ پتروویچ اشاره کرد و گفت : سرهنگ یانکوف پتروویچ از اداره ضد جاسوسی .
دوباره رو کرد به سمت مارشال و گفت : آن مدارک از همه چیز برای مهم تر هستند .سپس به سمت پتروویچ نگاه کرد
 سرهنگ پتروویچ فهمید که الان وقت اظهار نظر اوست پس گفت : به نظر من طراحی یک عملیات مخفیانه برای بدست آوردن مدارک و شاید نجات مامور یگورویچ ، بهتر از حمله مستقیم باشد .
مارشال سریعا پرسید : اما اگر آنها نیز لو بروند چه؟ 
پتروویچ با تعجب گفت : آنها؟ 
- بله عملیات مخفیانه یک گروه نجات را میگویم 
 - یک گروه نه ، یک نفر 
 مارشال خندید و گفت : یک نفر در دل برلین غربی ، در اداره پلیس نفوذ کند یک زندانی سیاسی را همراه با مدارکی محرمانه بدزدد و کسی متوجه نشود!!! جک خیلی بامزه ای بود جناب پتروویچ
حرف مارشال اندکی نظر برژنف را تحت شعاع قرار داد . چشمانش را تنگ کرد و خیره به پتروویچ تا ببیند چه واکنشی نشان میدهد  
پتروویچ با اعتماد به نفس گفت : اگر مامور با سابقه باشد . طبق نقشه عمل کند هیچ مشکلی پیش نمی آید .

برژنف گفت : چنین کسی را سراغ دارید؟؟؟

پتروویچ گفت : بله جناب دبیرکل
  جلسه تا ساعتی بعد ادامه پیدا کرد و نتیجه بر آن شد تا سرهنگ یانکوف پتروویچ عملیاتی طراحی کند و رهبری آن را به عهده بگیرد .افراد حاضر در جلسه بیرون آمدند . اول از همه مارشال فیودورویچ با چهره ای سرشار از خشم و با سرعت به سمت در خروجی اداره حرکت کرد . با تمام حرف هایی که زده شد از اینکه پیشنهادش رد شده بود اعصبانی بود . یکی یکی افراد خارج شدند و در آخر برژنف و پتروویچ بودند . در کنار هم قدم میزدند . برژنف سیگاری در دست داشت و به پتروویچ گفت : امیدوارم باعث افتخار من و حزب کمونیست شوی یانکوف
پتروویچ گفت : تمام تلاشم را میکنم جناب دبیرکل

ابتدای راه پله که به طبقه پایین میرفت ایستادند . برژنف به سرباز کنارش گفت : ماشین آماده است ؟

سرباز گفت : بله قربان

سپس دستی بر شانه ی پتروویچ زد و گفت موفق باشی رفیق یانکوف

سرهنگ پتروویچ پاسخی نداد . بعد از رفتن برژنف به طرف اتاق تلگراف رفت و روی کاغذ پیغامی نوشت . کاغذ را به سرباز داد و گفت : این را برای سرهنگ آکیموف در برلین مخابره کن .  
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.