سرخ همرنگ اشک ، همرنگ خاطرات

سرخ همرنگ اشک ، همرنگ خاطرات

Muhi نویسنده : Muhi تمام شده

داستان های مشابه

محبوب من گرچه این شهر ویرانه شلوغ است ولی همه حواس من ...

وقتی مجبوری برای بدست آوردن بعضی چیزا کاری رو بکنی که فکرشم ...

نیمه های شب در جاده ای خارج از شهر در حالیکه باران شدیدی ...

پشت پیانوی کلاسیک قهوه ای رنگ کافه مینشیند ، آوازی را سر میدهد ، چشمانش را میبندد و به رود خانه ، مادرش ، پدرش و پیک نیک کوچکشان می اندیشد به سنگ هایی که توسط دختر کوچکی با گُل سرِ صورتی در رودخانه پرتاب میشوند و هر دفعه صدای بلند تری دارند .
آه شهر من که اکنون غریبه ای
ژانرها: داستان تاریخی / داستان کوتاه / درام
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.