قسمت 134

ماه من

نویسنده: Hasti84

۱۷ سال بعد

*ساحل*

_جکککککککک
+هومممم چیهههه هستی؟
_با تو نیستم من؟ آدمی تو؟؟
+معلومه آدم‌نیستم فرشته ام .... حالا چیه مادمازل؟
به طرز حرف زدنشون باهم خندم گرفت از ۱۷ سال پیش که من و شاهد باهم دعوام شده بود و جک باعث برگشت دوباره مون بهم شد جای بخصوصی تو زندگی ما پیدا کرد واقعا هم ازش ممنونم اینقدر با هستی خوب رفتار میکرد دقیقا مثل دوتا دوست بودن لورا هم همون سال ازدواج کرد و رفت ترکیه ولی من و شاهد و هستی و جک برگشتیم ایران دقیقا وقتی هستی دوسالش بود شرکت گسترش پیدا کرده بود تو ترکیه توسط لورا تو ایران توسط من و شاهد تو کانادا هم جک گاهی میرفت سر میزد خداروشکر همه چی اوکی بود 
 هستی با دوتا پافر تو دستش اومد تو اشپزخونه
+مامی این دوتا کدومش با شلوار جین ابی اوکیه؟
_این طوسی با اون شال طوسیه و هودی مشکیه عالی میشه
سری تکون داد و رفت تو اتاقش جک هم لباسشو پوشید و رفت بیرون شونه ایی بالا انداختم و به کارم ادامه دادم

*هستی*

امروز روز اول مدرسه بود و من اولین روزی بود که میخواستم پا تو اون مدرسه بزارم کمی استرس داشتم چون سال قبل تو یه مدرسه دیگه بودم و بخاطر رفیقم اومدم این مدرسه یونیفرممو پوشیدم و مقنعه مشکیمو سرم کردم موهامو بافتم و پیچوندم بالای سرم تا از زیر مقعنه بیرون نزنه تیکه جلو موهامم خیلی کم بیرون گذاشتم بالم لبمو برداشتم و کمی روی لبام کشیدم و بیشتر کرم ضد افتابمو پخش کردم تو صورتم و رفتم بیرون از اتاق نگاهی به ساعت انداختم دقیقا ۷ و ۱۰ دقیقه بود صدامو انداختم تو سرم
+شایاننننننننن
_ کثافت همون جک صدا کنی‌میمیری؟
+دوس دارممممم حالا پاشو ببر‌ منو
_کجا؟
+خونه ننهِ قمبر ..... مدرسهههههه
_اها باشه
رفت تو اتاق و حاضر شد یه شلوار مشکی با یه تیشرت سفید و پافر سفید کوتاه روش پوشید سوتی براش کشیدم با اینکه همسن مامان بود اما خیلیییی جوون میزد موهاش کلا دوسه تار سفید شده بود و صورت بی عیبی داشت خدایی خیلییی خوشتیپ بود و مایه افتخار من
قری به گردنش داد و کولمو برداشت و راه افتادیم دیگه بماند تو ماشین چقدر مسخرخ بازی در اورد
من یه دختر ساکت و اروم بودم و فقط با جک خیلی شوخ بودم و گرنه با هیچکس انچنان نمیجوشیدم یعنی خیلیی سربه زیر بودم و اصولا ساکت بودم و تو خودم
+راستی جک
_هوم؟
+شایان صدات میکنم از این به بعد
_نهه
+اره .... بابا خیلی خیته جلو دوستام با این سنت اسمت جک باشه شایان خوبه
_دختر ساحلی دیگه
لبخندی زدم و به بیرون چشم دوختم
وقتی رسیدیم در مدرسه پیدا شدیم و رفتیم تو کلاسمو پیدا کردم و از جک خداحافظی کردم 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.