شامگاه شیطانی : عنوان

نویسنده: mahshid_20

خلاصه:
خدایا گناهکارم؟! جز این واژه ای بر اعمال پلیدم مشهود نیست؟
چه هستم ؟که هستم ؟چه کردم ؟من با این دنیای بزرگ و پر از نجاست بین آدمهایی که کم و بیش   خود به آغوش پر از گناه من روی آورده اند چه کردم؟
من کیستم؟آیا گناهکارم؟کسی که با نیزنگ و ریا خوی گرفته با دروغی مشهود و آشکار برادری میکند؟با دین شیطانی خود به استقبال گناه و آلودگی میرود ؟آیا تنها گناهکارم؟
من مهرزاد راد کسی که نام گناهکار و تباهکار و شیطان را بر خود گذاشتم:آری این را تنها من و خدای من میداند.
از خلاف و گناه هیچ ابایی ندارم چون این راه را تنها خودم انتخاب کردم؟چه کسی به من کمک میکند؟خودم؟خدای خودم؟بنده اش؟اما من نیز تهی از هر احساسی و هرچیزی هستم و تهی باقی خواهم ماند.از این دنیایی که تاریکی نیمی از وجودش است،وجود من سراسر تاریکی است چشم من روشنایی ندارد تمامش سیاه است.ایا راهی است ک به من روشنایی ببخشد!!آدمی است که مرا از این دنیای تاریکی بیرون بیاورد؟به راستی او کیست؟چنین کسی وجود دارد؟من بودم ،بین این همه ادم ،با انها زندگی کردم با گریه هایشان ناله هایشان زندگی کردم غم و خنده هایشان از روی بی دردیست خود به چشم دیده ام که وقتی پای در دنیای لطفیشان میگذارم چه میشود.چون نسیمی بر پیکره انها میوزم در اخر مانند طوفانی سهمگین امواجی پر تلاطم وجود و روحشان را ویران میکنم ومیگریزم!آیا ترسی واهمه ای دارم!
وجدانم خفته است !اما من خود را چنین دوست دارم.از بیداری هراسی ندارم چون خود میتوانم جلو ان بایستم،چه نیرویی میتواند با غرور و تکبر من بازی یا مبارزه کند؟!عشق چیست؟ عشق من پوچ است!احساس من پوچ است من عشقی را نمیشناسم چون نمیخواهم بشناسم،از عشق و مهربانی میگریزم و به ان تن نمیدهم اما این زندگی است که مارا به بازی گرفته است برگ برگ تقدیر ورق میخورد و زندگی را به بازیچه میگیرد بی آنکه از خود بپرسد به کجا چنین شتابان؟زندگی من ازکجا شروع شد و به کجا رسید؟و چرا چنین مسیری و انتخاب کرد؟؟
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.