حقیقت تلخ است؛ چه کسی به یک کودک کار اهمیت میدهد؟ درست است، هیچ کس.
کاوه، پسر بچه ی ده ساله که برای به دست آوردن کمی غذا، روز ها در چهارراه دستمال میفروخت و شب ها در پارک ها مشغول فروختن فرفره میشد، دو سال پیش خانواده اش را از دست داد. در یک حادثه، حادثه آتش سوزی!
باید خیلی خوش شانس باشی تا از همچین حادثه ای جون سالم به در ببری، یا خیلی بدشناس که از کل خانواده فقط تو زنده بمونی.
درست همان موقع بود، که منوچهر. مردِ بد اخلاقِ عصبی، کاوه را پیدا کرد و شروع به مراقبت کردن از کاوه کرد.
مراقبت کردن فکری بود که منوچهر میکرد، درواقع او از کاوه بیگاری میکشید!
با همه ی کاری که کاوه میکرد تنها دستمزدی که میگرفت میتوانست او را برای یک وعده سیر کند.
جدیدترین تاپیک ها:
یه سوال
shmsyfatmh032
|
۷ مرداد ۱۴۰۳