تو مال منی

تو مال منی : تو مال منی

نویسنده: mahsafurootan

داداشم گفت ماشین چی دوست داری با حرفش یه حس خیلی خوبی بهم دست داد چون قراره ماشین خودم سوار بشم +من فعلا 206میخوام =چشم
£برای زنتم ماشین میخری هممون از خنده غش کردیم
رفتیم خونه چند ماه دیگه ماشین میخرم اخه تولد 19سالیمه من برج ۴و ۲۷ تیر هستم ۲ماه دیگه تولدمه
غذا خوردم تموم شد رفتم توی اتاقم و انقد خسته بودم خوابیدم . ۱ماه گذشت برای کنکور کم کم داشتیم اماده میشدیم نیکا دوست پسر داره اونم کی داداش من ولی چقدر خوش سلیقه بودا هیچی دیگه روزا میگذشت خیلی درسامون سنگین بود و امتحان های زیان تولدم فردا بود برای ماشینم هیجان داشتم ولی انگاری کادو های دیگه مهم نبود زود خوابیدم صبح شد رفتم دوش گرفتم و لباس بلند پوشیدم و آرایش کردم وای مثل ستاره ها شدم مهمون کم کم اومدن و تولد رو توی حیاط گرفتیم چون تابستان بود هوا گرم بود آهنگ گذاشتن داشتن خوش میگذروندن منم ایستاده بودم و مهمونا 19سالگیمو تبریک می گفتن موقع کادو ها شد منم خیلی ذوق داشتم اولین کادو اپل 14بود از طرف مامانم توقع نداشتم دو تا کادوی خوب بگیرم ولی چرا کادری پدرم انقد کو چیکه یه جعبه کوچک خورد توی ذوقم صدف برام عطر خریده بود و نیکا برای کفش خریده بود کادوی مهمونی دیگه باز شد بعضیا پول آوردن و بعضیا لباس موقع کادوی بابام شد باز کردم و سویچ ماشین دیدم ?وای باورم نمیشه خیلی خوشحال شدم منو نیکا صدف یه گوشه داشتیم حرف میزدیم که داداشم اومد =سلام عشقم
£سلام. +ماهم اینجاییم ها =سلام دخترا ×سلام =چخبراا. £خبری نیست صدف مهراد رفتن باهم برقصن منو نیکا هم اونا رو نگاه میکردیم کم کم مهمون ها رفتن و آخر سر نیکا و صدف رفتن من انقد خسته شده بودم رفتم توی اتاقم دوش اب گرم گرفتم اومدم خوابیدم چند هفته گذشت و کنکور شروع شد انقد این روزا درس خونده بودم حتی به صدف نیکا پیام نمیدانم فقط توی مدرسه باهم بودیم امروز روز کنکور 
از پارت ۲ امید وارم خوشتون بیا فعلا جای حساسش نیومده
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.