نیویورک شهری که من توش به دنیا آمدم کوینز محله ای که اونجا بزرگ شدم وکازینو جایی که اومدم اون پیدا کنم باهاش قمار کنم خب دنبال کی بزارین پس از اول شروع کنم من با پدرم خواهرم یک خانواده کوچیک سه نفره بودیم تو یک خانه کوچیک نمیگم خانواده خوبی بودیم ولی خب میشه گفت خوشحال بودیم ولی دلیل اصلی این که نمیتونستیم عالی باشیم قمار کردن پدرم بود پدرم به شدت اعتیاد به قمار داشت وخب باید اعتراف کنم کارش خوب بود اون یک مرد ۴۵ ساله باسیل های مسخره خنده داربودبه خاطر همین سبیل هاش بهش میگفتن پوآرو من اون زمان همه چی خوب یادمه چون اونقد بچه نبودم ده سالم بود و اما خواهرم اون فقط پنج سالش بود اون زمان یک دختر بالپهای گل افتاده موهای بلوند وچشمهای آبی من همیشه یواشکی قمار کردن پدرم میدیم اون یک زمانی همیشه میباخت تا اینکه یک شب مست اومد خونه البته برای ما عادی بود ولی چیزی که عجیب بود یک سیگار دستش بود که نوشته بود روش لوکی؟ اما لوکی کی بود