قمار باز : لوکی

نویسنده: ajlhdfz_n

نیویورک  شهری که من توش به دنیا آمدم کوینز محله ای که اونجا بزرگ شدم وکازینو جایی که اومدم اون پیدا کنم باهاش قمار کنم  خب دنبال کی بزارین پس از اول شروع کنم من با پدرم خواهرم  یک خانواده کوچیک سه نفره بودیم تو یک خانه کوچیک نمیگم خانواده خوبی بودیم ولی خب میشه گفت خوشحال بودیم ولی دلیل اصلی این که نمیتونستیم عالی باشیم قمار کردن پدرم بود پدرم به شدت اعتیاد به قمار داشت وخب  باید اعتراف کنم کارش خوب بود اون یک مرد ۴۵ ساله باسیل های مسخره خنده داربودبه خاطر همین سبیل هاش بهش میگفتن پوآرو  من اون زمان همه چی خوب یادمه چون اونقد بچه نبودم ده سالم بود و اما خواهرم اون فقط پنج سالش بود اون زمان یک دختر بالپهای گل افتاده موهای بلوند وچشمهای آبی  من همیشه یواشکی قمار کردن پدرم میدیم اون یک زمانی همیشه میباخت تا اینکه یک شب مست اومد خونه البته برای ما عادی بود ولی چیزی که عجیب بود یک  سیگار دستش بود که نوشته بود روش لوکی؟ اما لوکی کی بود

دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.