ملاقات با لوکی

قمار باز : ملاقات با لوکی

نویسنده: ajlhdfz_n

پدرم بعد از اون روز کلا فرق کرد همه قمارهاش میبرد ولی یک چیزی فرق میکرد پدرم قبلا که قمار میکردبالاترین شرطی که میزاشت با کسی ده دلار بود ولی الان راحت دویست سیصد وحتی پونصد دلار شرایط ما خیلی زود  عوض شد زمانی که اون شب رخ داد یک شب پدرم خیلی خوشحال اومد جای ما کم پیش میومد با ما حرف بزنه اصولا کاری به ما نداشت فقط مراقب ما بود ولی اون شب فرق داشت اومد ما بغل کرد رو کرد به من گفت جیمی بهترین لباست بپوش خواهرتم‌ آماده کن بریم نمیدانم چرا اما ترسیدم  آخ  پدرم عرق کرده بود من هیچ وقت یادم نمیومد استرس چیزی داشته باشه ولی اون شب داشت دم دریک ماشین رولز رویس مشکی منتظر ما بود یک مرد با ماسک در برای ما باز کرد بعد این که نشستیم تو ماشین   مرد راننده که چهره مهربان زیبایی هم داشت گفت بچه ها حتما تشنه هستید بفرما من گرفتم آبمیوه خوردم وبعد به خودم که اومدم توعمارتی بزرگ بالای یک تپه هستم  توبغل همون مرد مهربون که گفتم با این که چشمام تار مدید اما دیدمش همون دقیقا سیگاربود که روش نوشته بود لوکی اون مرد کیه واقعا خودشه

دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.