داستان دو شخصیت خیلی دوست داشتنی به نام مرینت و آدرین که اول باهم داخل یه کلاس بودند
مرینت وقتی آدرین رو میدید لپ هایش گل می نداخت آلیا دوست مرینت همش به مرینت می گفت چون وقتی مرینت آدرین میدید سوتی های بزرگی میداد و آلیا می گفت آدرین دوست داشته باش مرینت گفت باشه