متن خود را بنویسید . پارت 1...
?
[کِی]
کیفم و برداشتم و کفشم و پوشیدم و رفتم تو حیاط راننده درو وا کرد و سوار شدم و راننده هم سوار شد
کِی : بریم
راننده : چشم
شروع کرد و حتفن و برداشتم و گذاشتم رو گوشم سرم و آرم گذاشتم روی شیشه و چشمام و بستم
وای وای روز اول مدرسه مزخرف شروع شد کِی بازم باید از دست دخترا عذاب بکشی
کِی چرا اینقدر جذابی
کِی جواب بده
بابا نمیدونم خدا چرا این همه جذابیت و داده ب من
سرم و بلند کردم و محکم و زدم تو شیشه
کِی : ای
خفتن و گذاشتم رو گردنم
راننده : آقا خوبید چیزی تون نشد بریم بیمارستان
کِی : ن لازم نیست برو اون مدرسه مزخرف
راننده : چشم
راننده مرد پیری بود ولی مرد خوبی. بود اون فرانسه وی بود در ۲۰ سالگی اینجا در خدمت ما بود و بابای مرحوم من بزرگش کرد و تا الان ک ۴۸ سالشه و قیافش چروک شده ولی من خیلی دوسش دارم چون ی جورایی جای بابامه یعنی مثل بابامه ، مامانم بعد از مرگ بابام ازدواج کرد و رفت ۱ سال پیش برگشت ب خونه چون اون مرد بیشرف بهش خیانت کرد و مامانم الان با ی مرد دیگه تو رابطه هست
صدای سیبل (راننده ) اومد
سیبل : رسیدیم
سری از ماشین پیاده شد و اومد درو وا کرد
از ماشین پیاده شدم و ی نگاهی کردم ب اسم مدرسه
﴿مدرسه ی سئول )
آه
حتفن و گذاشتم رو گوشم چ حرکت کردم رفتم داخل مدرسه
ایخدا بیا منو بکش چرا مس اینکه جن دیدن نگام میکنن دارن با نگاهاشون بهم تجاوز نگاهی میکنن خدایا منو آیدل میکردی بم تجاوز میکردن
زنگ ها خورد و همه رفتن سر کلاس هاشون کلاس خانم هان کجاست
همین طور ک ب کلاس ها نگا میکردم کلاس خانوم هان و دیدم در زدم منو دید و اومد بیرون
خانم هان : بله شما دانش آموز جدید آقای سون هستید
کِی : بله خودم هستم
خانوم هان : باشه من میرم داخل ب بچه چند تا کلمه حرف میگم صدات میزنم بیای
کِی: باشه
رفت داخل و چند تا حرف زد بعد صدام کرد ک برم داخل رفتم داخل
رفتم داخل و ...