متن خود را بنویسید
پارت 6
??????
خواستم برم ک لب زد
سوهو : وایسا ببینم
برگشتم
کِی : هوم چیه
سوهو : شمارت و بده
کِی : نمیدم
سوهو : بده دیه
کِی : واقعا لوسی ، نمیدم
بهم ی برگه کوچولو داد
سوهو : بهم زنگ بزن
رفتم ಥ‿ಥ
کِی : سیبل بریم
سیبل : چشم
ک صداش اومد ک گف
سوهو : بارونه حداقل چتر ببرین
سیبل ی چتر خرید
و دنبالم اومد
چتر و از کرد و تا رفتیم کنار ماشین
در وا کرد و سوار شدم
چتر و بست و خودش هم سوار شد
ب برگه خیره شده بودم ک با صدای سیبل از تو فکر درو امدم
سیبل : آقا حرکت کنم
کِی : آره آره حرکت کن
سرم و رو شیشه گذاشته بودم
ب لحظه ای ک بغلم کرد فکر میکردم
خوب بود ن عالی بود
واییی من چمه
ن نمیخام ب خودم دروغ بگم
واقعا خوب بود
چشمام و بسته بودم
کم کم داشتم خواب میرفتم
...................................﴿سوهو﴾...........................................
کاش بهم زنگ بزنه
لباسم و عوض کردم و در و قفل کردم
حرکت کردم سمت خونه
تو فکر کِی بودم
ک سرم و بالا گرفتم جلوش در بودم
در و دا کردم و رفتم داخل
سوهو: سلام مادر سلام پدر
پدر :چرا از مدرسه فرار کردی
نشستم و لب زدم
سوهو : پدر و مادر سین هو رو یادتونه
مادر چشماش داشت میزد بیرون و چشماش پر اشک بود
مادر: شین هو
سوهو : تو کلاس بود و منم با دیدنش جا خوردم و بلند اسمش و گفتم و برا همین معلم از کلاس بیرونم کرد و منم رفتم سر کارم
پدر: اگه اینطوریه ک اشکالی ندارد پسرک بعد از ۱۵۰ سال پیداش شده معلومه ک ببینیش شکه میشی
سوهو : ممنون ک من رو ببخشید من میرم اتاقم درس بخونم
پدر : باشه پسرم
رفتم سمت اتاقم ک صدای مادر و شنیدم گ گف
مادر : مواظب شین هو باش
بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم
آخه من چرا بایدم مواظب اون مردتیکع عوضی باشم
گوشی رو از کیفم در آوردم و دیدم ن تماسی داشتم ن پیام
رفتم خودم انداختم رو تخت
چشمام کم کم رفت رو هم
.................
چشمام و باز کردم
اینجا کجاست
کمک
ها
اینجا چرا هیچ سفیدی هی نیست
ب دور ورم نگا کردم
ها
ی نقطه ی کوچیک سفید بود
دویدم سمتش
هر چی نزدیک از میشدم نقطه کوچیک تر میشد
در حدی شد ک نقطه ناپدید شد
ها
کجا رفت
ی دایره دیدم ک مث نور سری امد سمتم از خواب پریدم
ساعت ۳ صبح بود
گوشی رو باز کردم و دیدم ی شماره ناشناس زنگ زده
زنگ زدم
رفت رو پیغام گیر
بلند شدم و رفتم بیرون
همه لامپ ها خاموش بود
چراغ گوشیم و روشن کردم
رفتم سمت یخچال و آب و برداشتم
آب و با خودم بردم اتاق و نشستم تکلیف و انجام دادم
......................
با صدای زنگ گوشی بیدار شدم ساعت 6:30 دقیقه بود آماده شدم و کیف و برداشتم و و رفتم