درباره M_H_M

  مهراد حبیبی مقدم
  کرج
  25 ساله
  تاریخ عضویت: ۱۰ شهریور ۱۴۰۳

تصمیم گرفتم برای جمع کردن مقداری بازخورد، نظر و انتقاد صادقانه و حتی سختگیرانه بخش هایی از داستانم رو اینجا به اشتراک بزارم. بخونید، نظرتون رو کامل بگید و از هیچ نقدی دریغ نکنید. تصمیم دارم داستانم رو تبدیل به کتاب کنم و قطعا نظرات و انتقادات شما در فرآیند تصحیح و تکمیل کتاب موثر خواهد بود.

آخرین پیام

M_H_M پیامی تاکنون اضافه نکرده است.

داستان های M_H_M

1 داستان منتشر شده
سایه های ادریا 5 در حال تایپ

سایه های ادریا

۲۰ آبان ۱۴۰۳

پرچم ها سقوط کردند. سربازها کشته شدند و اراده مردم ادریا شکسته شد. گسترش قلمرو امپراطوری ساتاناتزا با مرگ آزادی و استقلال ادریایی ها رقم خورد. نخستین موج مبارزان آزادی توسط گرگ بی رحم و ترسناک ساتاناتزایی مهار شد. ترس بر ادریا حاکم شده و رویایی آزادی به خیالی تیره و تار بدل گشت. حال با گذشت سال ها نسل جدیدی پرچم ادریا را در دست گرفته و برای به دست آوردن آزادی از دست رفته خود دوباره قیام کرده و بار دیگر دربرابر ساتاناتزا و لشکر سربازان و مهره های ترسناکش ایستاداند. جنگ در سایه ها دوباره آغاز شده است. آزادی و یا سقوط همیشگی ادریا در این جنگ و توسط قهرمانانش، نوشته خواهد شد.

1 13 14.4 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.