دفتر عشق
۱۰ آبان ۱۴۰۳
Zara_XAL
چه بگویم از عشق ؟
سلام ، خوشحال میشم که نظرات و انتقاد های خود را درمورد داستان بنده بگویید .... ممنون
وقتی کِرکِره های چشمانم را گشودم خود را در میان علف زاری افتاده یافتم ......
امروز دستگیر شدم ! نمیدونم چرا دارم لبخند میزنم چون احتمالا اگر حکم اعدام نگیرم حبس ابد رو دارم ولی برام مهم نیست چرا ؟ خب بزارین براتون تعریف کنم چی شد که به اینجا رسیدم ......
آماندا یک دانشجوی پزشکی در فرانسه بود که با پدر و مادر خود در پاریس زندگی میکرد تا اینکه یک روز در تولد ۲۵ سالگی اش اتفاقی افتاد که زندگی او را عوض کرد ......
آیا از گزارش این کاربر اطمینان دارید؟