شب و دل و پنجره
حدود پنجاه قطعه شعر سپید کوتاه و بلند در این مجموعه چاپ شده است. نمونه: خیره به دیوار نشستن تا کی؟ بیا کاری بکنیم. تو پرده ها را بکش من میروم دست معمار را بپرسم چه پنجرهای! چه پنجرهای! تپش تپش چشم و چراغ میشود
امیرمحمد اعتمادی هستم.
پزشک شاعر و رماننویس هستم و مطالعاتم شامل ادبیات، روانشناسی، اسطوره نقد و آموزش ادبی و...
تا کنون چهار رمان و یک دفتر شعر از من چاپ شده است.
برندهی جایزهی ادبی اصفهان و جایزهی فصل و همچنین کاندیدای جوایز کتاب سال جمهوری اسلامی، جلال آل احمد، قلم زرین و جایزهی ادبی واو
حدود پنجاه قطعه شعر سپید کوتاه و بلند در این مجموعه چاپ شده است. نمونه: خیره به دیوار نشستن تا کی؟ بیا کاری بکنیم. تو پرده ها را بکش من میروم دست معمار را بپرسم چه پنجرهای! چه پنجرهای! تپش تپش چشم و چراغ میشود
پسر جوانی عاشق دختری میشود اما دو خانوادهی دختر او را قبول ندارند چرا که پسر و خانوادهاش معروفند به شوم و نحس بودن ولی با دخالت راوی موافقت میشود که پسر عاشق روبروی خانه بنشیند و کاری به او نداشته باشند... پرندهی کوچکی که فقط میخواند هیس نچ نچ پسر را با خود به سفری غریب میبرد که یک هفته غیبت میکند و همهی اهالی دنبالش میگردند. دختر خود را شبیه پسرک در میآورد و مثل او بر تختهسنگ مینشیند..
نویسندهی کهنهکاری در شهر کوچکی زندگی میکند و با هیچ کس مراوده ندارد و حتی نمیخواهد تنها فرزندش را که به تازگی از اروپا برگشته و همسری پا به ماه دارد ببیند. اما راوی داستان که از موضوع باخبر میشود به در خانهی استاد میرود و با پافشاری راضیاش میکند که با او مصاحبههایی داشته باشد. پسر استاد نیز با همسر خود میآید...
یدالله جوانی است که در محل خود نزاع کرده و دو نفر را زخمی کرده و ناچار به فرار شده است و به محل جدیدی به نام هیکده وارد میشود. در هیکده عاشق دختری به نام گوهر میشود اما او زن دارد و دو بچه و حالا با این عشق چه کند. گوهر هم عاشق یدالله شده است و برادران گوهر...
ماری عاشق دختربچهی زیبایی میشود. دخترک بیمار است و خواهد مرد اما مار تصمیم دارد داروی مارها را برایش بیاورد و نجاتش دهد اما این خلاف قانون مارها است...
آیا از گزارش این کاربر اطمینان دارید؟