درباره nader_neinavaie

  نادر نینوایی
  39 ساله
  تاریخ عضویت: ۵ آبان ۱۴۰۴

آخرین پیام

nader_neinavaie پیامی تاکنون اضافه نکرده است.

داستان های nader_neinavaie

1 داستان منتشر شده
خانه نحس 1 تمام شده

خانه نحس

۵ آبان ۱۴۰۴

راوی، مردی میانسال است که پس از بیست سال دوری، به دزفول بازمی‌گردد؛ شهری که خاطرات کودکی‌اش را در خود جا گذاشته است. با قدم‌گذاشتن در گرمای خرداد خوزستان، گذشته‌ی فراموش‌شده در ذهنش بیدار می‌شود: روزی که برادر بزرگش، محمد، ناپدید شد. در آن زمان، راوی کودک نه‌ساله‌ای بود که تازه با خانواده‌اش به خانه‌ای جدید اسباب‌کشی کرده بودند. همسایه‌شان، طاهره‌خانم، خانه را «نحس» می‌دانست، اما خانواده‌ی راوی اعتنایی نکردند. یک شب، محمد طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه رفت و گفت پیش از اذان مغرب برمی‌گردد، اما هرگز بازنگشت. نگرانی خانواده از همان شب آغاز می‌شود؛ مادر با اشک و دعا، پدر با خشم و انکار، و کودک با ترسی گنگ از تاریکی خانه و حرف‌های طاهره‌خانم. روز بعد، پدر و دایی‌ها به جست‌وجو می‌پردازند: دانشگاه، خانه‌ی دوستان، مسجدها و حتی کنار رودخانه‌ی دز. هیچ نشانی از محمد پیدا نمی‌شود. سرانجام در کلانتری خبر می‌شنوند که جسدی از رودخانه پیدا شده است. کودک با دلی امیدوار همراه پدرش به غسالخانه می‌رود و در ذهن خود می‌کوشد باور کند آن جسد برادرش نیست. اما لحظه‌ای که پدر، فریادزنان و گریان از غسالخانه بیرون می‌آید، حقیقت بر او روشن می‌شود: محمد مرده است. در ذهن کودک، مرگ برادر با نحسی خانه گره می‌خورد و تمام معصومیتش در یک لحظه فرو می‌ریزد. در زمان حال، راوی از سیگار نیم‌سوخته‌ای که میان انگشتانش خاموش شده، به خود می‌آید. تصمیم می‌گیرد به تهران بازگردد؛ زیرا برخی خاطره‌ها آن‌قدر سنگین‌اند که بهتر است برای همیشه در گذشته گم بمانند. #داستان_کوتاه #خانه_قدیمی ...

0 0 1.1 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.