دو رفیق ماجراجو = ماموریت الماس : خانه لونا
0
11
0
2
سلاممم...! من آیلا هستم امروز قرار برم به خونه ی لونا. خیلی خوشحالم چون راه حل هایی پیدا کردم که چطوری به دنیای جادویی بریم. البته لونا میگه نمیشه چون دختر منطقیه ولی من اصلا منطقی نیستم از چیزایی که با عقل جور درنمیاد خوشم میاد و بهشون باور دارم. الان ساعت دوازده و نیمه قراره ساعت یک برم خونشون باید کم کم خودمو آماده کنم.
خودمو اماده کردم حالا به بابام زنگ بزنم ببینم کجاست او موقع زنگ زدم گفت نزدیکم ولی میدونم هنوز مغازه بود. لونا داره زنگ میزنه .
-سلام آیلا کجایی؟
-سلام لونا الان می خوام به بابام زنگ بزنم ببینم کجاست.
-باشه زود بیا فعلا خدافظ
-خدافظ
بابام اومد! من زود برم پایین!
-خدافظ مامان بابا اومد!
-سلام بابا زود برو زوددد!
راه افتادیم بالاخره. ای وای چه ترافیکیه! ای خدا.خب حالا کاریه که شده باید وایسم.
باز شد ترافیک بالاخرهد اون جهنم باز شد! و رسیدیم!
جدیدترین تاپیک ها:
zahra_nasirpoor8787
|
۱۶ دی ۱۴۰۱