123

123

REAL_keyhan نویسنده : REAL_keyhan در حال تایپ

داستان های مشابه

به زودی این کادر پر میشود .

ما اونقدرا هم که شما فکر می کنین خطرناک نیستیم ...! من بهرادم ...

امیر و پدرش باید برای تولّد مادرش به روستا بروند،امّا اتفاقی ...

خیلی آروم با چاقو قلبش را زخم میکنم.
او قرار نبود بفهمد هیچوقت.......................................
ژانرها: تراژدی / معمایی
تعداد فصل ها: 2 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.