روزی که حقیقت از بین رفت و واقعیت حکمفرما شد،آن روزی بود که جسد ها خیابان ها را تزئین کردند.روزی بود که بدبختی جهان رو فرا گرفته بود.روزی که هیچکس باوری نداشت.هیچ قانونی، هیچ فکر و هیچ خوشبختی. روزی که اندیشه و تفکر معنایی نداشت.
نرا حاضر هست در کنار بازمانده ها بماند،و هرکاری کند تا حقیقت برگرده.حتی به قیمت مرگش.