مادام _ ... M- Come here, it's better to sit and ( بیا اینجا بهتره که بشینی و استراحتی کنی ... ) ... Hannah .. get my M- son some light drin ( هانا .. برای پسرم کمی نوشیدنی سبک بیارید ... )
هانا _ . Yes Madam ( چشم خانم )
مادام _ ... M_ James, a chaotic situation has occurred in the middle land and many embassies from different countries in Iran cannot do anything for the property and property of their citizens.. Lewis sent a message from the British embassy in Iran that the country of Iran is in a state of chaos. It is not possible for the next power that comes to work to take even a foreigner's money and property with him (جیمز وضعیت نابسامانی توی خاوره میانه به وقوع پیوسته و سفارت خانه های زیادی از کشور های مختلف توی ایران نمیتون کاری برای مال و انوال شهروندانشون انجام بدن .. لوئیس از سفارت خانه انگلیس در ایران پیغام فرستاده که کشور ایران در یک آشوب قرار گرفته که معلوم نیست قدرت بعدی که بیاد روی کار بزاره حتی یک خارجی مال و انوالش رو پول کنه و با خودش ببره ... )
+ ؟I don't know what to say... but what can I do to solve the problem + ( نمیدونم چی بگم ... ولی چه کار میتونم انجام بدم تا مشکل پیش اومده حل بشه ... )
مادام _ M_ I want you to go to Iran.. because you are the only member of the family who has Iranian citizenship and you can properly use this so that someone addresses you as a foreigner without any power of citizenship in Iran. ( میخوام تو به ایران بری .. چون تنها عضو خاندان هستی که اهلیت ایرانی داری و به درستی میتونی از این استفاده کنی تا کسی تو رو به عنوان یک خارجی بدون هیچ قدرت شهروندی در ایران خطاب نکنه ... )
+ J-But I have not been to Iran since I came here and I was one of the children of the Smith family and a citizen of Great Britain, so now I just as easily have to go to Iran for all the great assets of the Smiths that are in Iran in this chaotic situation that you are talking about. Show them the strength of a British person with an Iranian accent in me.. What will happen, Madam ( اما من از زمانی که اینجا اومدم تا الان به ایران نرفتم و یکی از فرزندان خاندان اسمیت و شهروند بریتانیای کبیر بودم بعد الان به همین راحتی باید برای تمام دارایی بزرگ اسمیت ها که تو ایران هست تو این اوضاع نابسامان که ازش حرف میزنین برم ایران تا با رک ایرانی در وجودم قدرت یک بیریتانیایی رو نشونشون بدم .. که چه اتفاقی رو رقم بزنم مادام . )
مادام- M- We want the same thing from you, James, to go to Iran and show them authenticity, what does it mean to show them, if Great Britain and the Smith royal family were not in Iran, they would be nothing, they would have been destroyed even under the tricks of America's tricks. ( ما هم همین رو از تو میخوایم جیمز .. که بری ایران و نشونشون بدی اصالت یعنی چی نشونشون بدی اگر بریتانیای کبیر و خاندان سلطنتی اسمیت تو ایران نبود اونا هیچی نبودن حتی زیر حیله کری های آمریکا نابود هم شده بودن ... ) ... M- Hana.. Hana, what is that drink ( هانا .. هانا اون نوشیدنی چیشد ... )
مثل همیشه با ابهت و پر غرور با تمام زیر دستانش رفتار میکنه جوری که ملکه الیزابت هم در مهمانی های سلطنتی تحسینش میگرد و به همه می گفت :
الیزابت ( ملکه انگلستان ) - مادام نشانه ی اصالت و مایه افتخار بیریتانیای کبیر در انگلستان و سراسر دنیاست .
و خب راست را می گفت هنوز آن روز را به یاد دارم که در یک مهمانی بزرگ و با شکوه در همین کاخ که تا آن موقع هیچ جا به چشم ندیده بودم با تمام فخر و شکوهی که داشت رسا و بلند به بریتانیایی به همه افراد خاندان اسمیت و تمامی اصیل زادگان و انگلستانی های در مهمانی گفت :
مادام - M- James Smith is henceforth a descendant of the Smith family, and his name was added to the pedigree as Madame Smith's child on August 19.(مذکر) . ( جیمز اسمیت از الان به بعد یکی از فرزندان خاندان اسمیت هست و نامش در شجره نامه ی خاندان به عنوان فرزند مادام اسمیت در آکوست ...19 اضافه شد ... )
آنقدر از او حساب می بردن یا قابل احترام بود که همه به جای مخالفت کردن بعد از دو ثانیه شروع به دست زده کرده و ابراز خوشحالی کردن حتی بدون پرسیدن اهلیت قبلی من ...
هر چند من هم هیچوقت مادام رو نا امید نکردم و تونستم از جوانی تا الان در سن بیست و هشت سالگی یکی از همراهان مورد اعتماد و شایسته شاهزاده ادوارد ، دوک ادینبرو چهارمین و جوان ترین فرزند و سومین پسر ملکه الیزابت باشم ...
مادام _ ?M- What do you decide James ( چه تصمیمی میگیری جیمز ؟ )
+ The weapon of the lady's family ـJ ( سلاح خانواده مادام ... )
مادام- ... M- Well done, son. Well done, you have the grace to accompany Edward Duke of Edinburgh ( آفرین پسر آفرین .. الحق که برازندگی همراهی با ادوارد دوک ادینبرو رو داری ... )
نوشیدنی رو از دست های هانا که به سمت مقابلش جایی که من روی مبل سلطنتی نشتم خم شده و دراز کرده می گیرم و به سمت لب هام نزدیک می کنم ... و با چشم هام به هانا دستور آزاد باش یا دیگه میتونی بری میدم و حواسم و به مادام میدم تا ببینم باید چه کاری انجام بدم ...
مادام- M- Isay collect your belongings, go to Iran as soon as possible in a private plane so that no one gets hold of our assets and claims ownership... Sepastin is coming with you to Iran, he knows Iran and non-original Iranians very well. How can they understand who owns the power so that they don't play games? ( میگم وسایلت رو جمع کنن با هوا پیمای شخصی هر جه زود تر به ایران بری تا دارایی هامون دست کسی نیافته و ادعا مالکیت نکنه ... سپاستین هم با تو به ایران میاد اون ایران و ایرانی های بی اصالت رو خیلی خوب بلده و میدونه چطوری میشه بهشون فهموند که قدرت مالکیت دست کیه تا چموش بازی در نیارن ... )
... ادامه دارد ...
اهلیت : به معنا یا منظور رسانه .. برای مثال در جمله ها ، او یک حیوان اهلی است یعنی اهلی شده در کل ( کشوره اهلی شده .)