بازی مرگبار : تورنومنت بزرگ

نویسنده: Ermiya_M

این مسابقه زندگی های شما رو تغییر میده ، خیلی هاتون بعد از ادغام واقعیت ها با عزیز ترین اشخاص زندگیتون ملاقات کردید ، خیلی هاتون با دشمن هاتون و خیلی ها با خودتون ؛ اما همینطور که میدونید یکی از شما باید از بین بره ، تاسف آور و دردناکه اما لازمه پس در ۱۵ رشته مختلف افراد برگزیده دنیا های شما باهم رقابت میکنند ، یک رقابت که سرنوشت ۸ میلیارد نفر از یک دنیا و ۳۰۰ میلیون نفر از دنیای دیگر رو تعیین میکند ...
کدوم نابود خواهد شد؟ و کدوم باقی خواهد ماند ؟ همش به خودتون بستگی داره !
این صحبت های میا قبل از شروع تورنومنت بود 
درطول ۲هفته در ۱۴مسابقه نتایج 7.7 شد و مسابقه نهایی که مبارزه ای بدون قانون بین تاثیرگزار ترین انسان های دو واقعیت یعنی  لیو و هلن بود ...
این مسابقه در ۲ روز دیگر انجام میشد ...
لیو و ازرائیل و هلن در خانه لیو بودند ، هر ۳ اونا میدونستند که یکی از دنیا های اونها از بین میره اما جوری حرف میزدند طوری که انگار اصلا دشمنی ای بینشون وجود نداره البته شاید این حرف ها فقط برای بهم زدن تمرکز طرف مقابلشون بود .
دقیقا زمانی که موقتا همه چیز عادی بنظر میرسید 
پورتالی زردرنگ باز شد و دو مرد از آن بیرون آمدند ، یک مرد تقریبا پیرِ قد کوتاه با کلاهی چوبی و کسی که شبیه یک نینجا لباس پوشیده بود ، مرد پیرتر گفت : بعدا توضیح میدم چه اتفاقی افتاده الان شما ۳ نفر باید با ما بیاید .
لیو و ازرائیل و هلن خودشون را در یک مکان عجیب دیدند شبیه یک برج در آسمان یا بهشت بود .
 لیو پرسید : شما کی هستید و چرا مارو اوردید اینجا ؟ 

مرد پیرتر : من هیکاری هستم وظیفه من محافظت از واقعیت ها بود اما نتونستم .

+ تو میا رو میشناسی ؟ 

_ اون رو از ابتدای وجود واقعیت ها میشناسم ابتدا ما دوتا بودیم و باهم واقعیت هارو کنترل میکردیم اما بعد از مدتی طمع قدرت اون رو تبدیل به یک شیطان کرد .
بعد میلیارد ها واقعیت رو با روش های مختلف نابود کرد و الآن فقط دو واقعیت شما مونده اگه این دو هم از بین بره اونوقت ، میا تبدیل به یک خدا میشه و خب با افکار مریضش و اون قدرت معلوم نیست چیکار میکنه 
اون در هرصورت واقعیت های شما رو نابود خواهد کرد .
این مسابقه فقط یک ابزار بوده ، میا میخواد آخرین  تکه از کریستال ابدیت رو پیدا کنه

ازرائیل پرسید : اون کریستال چیه ؟ 

+ در ابتدا خلق همه چیز ، یک کریستال وجود داشت که با انفجارش به میلیارد ها تکه تقسیم شد و هرتکه و هر تکه یک واقعیت رو شکل داد . اگه همه تکه دوباره بهم بچسبونه اون وقت میتونه جهان رو از ابتدا خلق کنه اون هم هرطوری که بخواد .
من و قهرمان هام تلاش کردیم که نزاریم تکه هارو پیدا کنه اما همشون جز روباه سفید رو از دست دادم اینطور نیست ؟ 
روباه سفید : درسته ، و به همین دلیل هست که از شما ۳ نفر میخوایم که با ما همراهی کنید تا نزاریم واقعیت ها نابود بشند !
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.