اَزرائیل 《برخواسته از غبار》 : اولین شب

نویسنده: Ermiya_M

یک شب در بندر شهر سنت لوییس ، قاچاقچی ها در حال دریافت محموله مواد مخدر بودند که از پشت یک صخره شخصی بیرون آمد ، اَزرائیل قهرمان تازه کار با لباس مخصوص خود نزدیک شد ...
قاچاقچی اول : تو دیگه کی هستی ؟ این لباس رو از کجا اوردی ؟ شبیه قهرمان های کمیک شدی ! 
بعد از این حرف ۱۰ قاچاقچی ای که در ساحل بودند به خنده افتادند .
ازرائیل سرش رو بالا اورد و گفت : 《اسم من مَرگه !》
و بعد یک چیز به سمت قایق پرتاب کرد و آن را منفجر کرد ، در حالیکه همه غافلگیر شده بودند ازرائیل چاقویی که خودش ساخته بود را در آورد و تک تک قاچاقچی ها را قبل از اینکه فرصتی داشته باشند تا دفاعی از خودشون داشته باشند ، غرق خون کرد.
سکوتی در ساحل حکمفرما شد ، ازرائیل نگاهی به جسد ها کرد و به آرومی زمزمه کرد : شروع شد !
شب ها یکی بعد از دیگری میگذشتند و ازرائیل با خلافکار ها و قاچاقچی های سنت لوییس مبارزه های زیادی کرد و در این راه با افراد مختلفی آشنا شد اما چیزی که ازرائیل خوب میدانست این بود که ‌هدف اصلی اش انتقام از گوستاوو و شفاف و تمام گروه بود پس تصمیم گرفت خودش را برای یک جنگ بزرگ آماده کند !
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.