اَزرائیل_مکزیک
به زودی این داستان نوشته خواهد شد
کرم های شب تاب قصه ای به گوشم رساندند...
ارتباط با نویسنده :
ایمیل : [email protected]@
شماره تماس : ۰۹۹۳.۳۴۳.۹۹.۱۲
در خواب دیدم که ققنوس زیر پنجه های گرگ خاکستر شد . ارباب مرگ مینوازد ؛ آواز گوش خراشی از اعماق دنیای زیرین، خبر از نبرد خونین گرانیک میدهد!
جهان همیشه درگیر نبرد دو گانه ها بوده ، نور و تاریکی ، خوب و بد ، سرسبزی و خشکی و ...
همیشه گفته میشود که داستان ها دارای فضا و دنیای خاص خود هستند ، از داستان های عاشقانه گرفته تا داستان های ترسناک و ...،از داستان های کوتاه گرفته تا رمان های بلند . اما یک چیز در همه آنها مشترک است 《آنها واقعی نیستند ! 》 اما چه میشود اگر یک نویسنده با چیزی که نوشته است روبه رو شود ؟
این شهر که سال های زیادی است که طعم صلح و آرامش را نچشیده. یک اتفاق ، یک گلوله و یک مرگ همه چیز را تغییر داد در انتهای شب ماه طلوع میکند .
تا حالا درباره عشق های یک طرفه شنیدید ؟ این داستان یکی از اونهارو روایت میکنه ! خون آشام ها به نور خورشید حساس هستند و باعث ضعیف شدن و در نهایت مرگ اونها میشه اما اگه یک خون آشام عاشق خورشید بشود چه اتفاقی میفتد ؟
ازرائیل و هلن خود را در توکیو یافتند اما نه در دنیایی که واقعیت داشت او در زندگی اش اتفاقات عجیبی را تجربه کرد اما هیچ کدام به مرموزی این یکی نبودند .
راجب یک گروه تروریستی در سال ۲۰۳۸ که هدف دارند همه انسان های کره زمین رو بجز ۳۰۰ میلیون نفر را بکشند... قهرمان های داستان باید جلوی این اتفاق رو بگیرند
آیا از گزارش این کاربر اطمینان دارید؟