ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
زندگی در مرگ 1 در حال تایپ

زندگی در مرگ

۲۱ مهر ۱۴۰۴

داستان دختری را روایت می‌کند که به دلیل تصادف می‌میرد،فرشته مرگی‌ که می‌آید او را با خود ببرد دستوری از فرمانروایان میگیرد که او را به زندگی برگرداند .از این رو دختر می‌توانست فرشته مرگ را ببیند و اینگونه داستان آغاز می‌شود.

0 0 386
ققنوس 11 در حال تایپ

ققنوس

۲۰ مهر ۱۴۰۴

اختراعی از یک جوان که به ضرر میلیون ها انسان تمام شد. جوانی که برای نجات خودش و انسان ها باید با همان اختراع همه چیز را تمام کند

6 16 20.6 K
وارث دارگان 1 در حال تایپ

وارث دارگان

۲۰ مهر ۱۴۰۴

در سرزمینی که افق‌هایش در مهِ جادو پنهان شده و صدای خدایان از یاد رفته، جوانی به نام کارن با باری سنگین بر دوش از میان خاکستر گذشته‌اش برمی‌خیزد. شمشیر باستانی دارگان او را برگزیده است — سلاحی که می‌تواند تعادل آلاریا را حفظ کند... یا آن را در تاریکی فرو برد.

0 0 4
گم شده 4 در حال تایپ

گم شده

۲۰ مهر ۱۴۰۴

سواره ای میتازد ؛ از میان کوهستان و کاج ها و چهره ها ... به دنبال خورشید میگردد

7 12 10.2 K
داستان های دنیای نوکترنال کتدرال 1 در حال تایپ

داستان های دنیای نوکترنال کتدرال

۱۹ مهر ۱۴۰۴

هدفی که من در خلق نوکترنال کتدرال دنبال می کنم، نمایش دغدغه های درونی انسان ها از طریق فانتزی تاریک و موجوداتی مثل خون آشام هاست. کشمکش بین امیال نفسانی و معنوی و تلاش برای برقراری تعادل بین آن ها و درک مفاهیم خیر و شر هسته ی اصلی داستان های من را تشکیل می دهند.

0 0 33
وحشت یک رویا 0 در حال تایپ

وحشت یک رویا

۱۹ مهر ۱۴۰۴

وحشت یک رویا شاید یک رویا ست ولی وجودش حس می‌شود حسش خوشایند نیست ولی به اجبار شکل می گیرد باترس هم پیمان شده است شاید هم درتعقیب من است می خواهد تجربه شود

0 0
دلوانه 0 در حال تایپ

دلوانه

۱۸ مهر ۱۴۰۴

دلوانه داستانی است از دل کوهستان های کردستان .... دلوان،دختری ساده و زیبا که مجبور میشود با یک یاغی ازدواج کند و این یاغی کسی نیست جز سردار .. هرچند که دلوان سالهاست دل در گرو سردار دارد اما سردار ....

0 0 0
باصدای او 1 در حال تایپ

باصدای او

۱۷ مهر ۱۴۰۴

تا به حال مرده‌ای؟ بگذار جور دیگری بپرسم: تا به حال مرگ را زندگی کرده‌ای؟ نه آن مرگی که با توقف قلب می‌آید، بلکه آن مرگی که با هر نفس، با هر صبح بی‌امید، با هر شب بی‌پناه، درونت را می‌بلعد. این داستان، روایتی‌ست از خواستن‌هایی که هرگز به رسیدن ختم نشدند. از ترس‌هایی که ریشه دواندند و شکست‌هایی که استخوان‌های روح را خرد کردند. عاشقانه‌ای‌ست تراژدیک، در دل تاریکی باورهایی که روزی مقدس بودند، اما حالا تنها زخم‌اند. قهرمانان این قصه، نه بی‌نقص‌اند و نه پیروز. آن‌ها انسان‌اند—با تردید، با اشتیاق، با گناه، با امیدی که گاه خاموش می‌شود و گاه شعله می‌کشد. و پرسشی که در دل داستان می‌تپد: مگر چه می‌شود اگر آدمی با معشوقش تا ابدیت، در زندگانیشان بمانند؟ آیا عشق می‌تواند مرگ را شکست دهد؟ یا مرگ، همان عشقِ نرسیده‌ای‌ست که تا ابد در دل می‌ماند؟ اثری از ویدا صدیقی مورنانی

0 0 97
ولگرد شماره صفر 1 در حال تایپ

ولگرد شماره صفر

۱۷ مهر ۱۴۰۴

ولگرد شماره‌ی صفر روایتی بی‌پروا از کودکی بی‌نام، بی‌پناه، و بی‌تعلق که در سایه‌ی قضاوت‌ها و سکوت‌ها رشد می‌کند. او را «گربه» صدا می‌زنند—نه از روی محبت، بلکه از روی طرد. در جهانی که شوخی‌ها بوی مرگ می‌دهند و دوربین‌ها فقط لحظه‌ی اشتباه را ثبت می‌کنند، گربه متهم به قتلی می‌شود که هرگز مرتکب نشده. رفاقت، خیانت، و سکوت در برابر واقعیت، او را به کانون اصلاح و تربیت می‌کشاند—جایی که بیشتر شبیه دیوانه‌خانه است تا محل بازسازی انسان‌ها. اما در میان تخت‌های آهنی جیرجیرکن، غذاهای تهوع‌آور، و نگاه‌های پر از انزجار، نوری طلایی از راه می‌رسد: لیو، پسری با موهای مارپیچ و نگاهی متفاوت. آیا گربه می‌تواند از مسیر سقوط بازگردد؟ آیا در جهانی که همه از دست داده‌اند، هنوز چیزی برای نجات باقی مانده؟ ولگرد شماره‌ی صفر داستانی‌ست از هویت، درد، و امید—روایتی که از دل تاریکی، به روشنایی چنگ می‌زند. اثر ویدا صدیقی مورنانی

1 0 4.1 K
خون‌خواه 1 در حال تایپ

خون‌خواه

۱۷ مهر ۱۴۰۴

همیشه بخشش لذت بخش نیست، شاید انتقام مسیر زیباتری باشد. داستان کوتاه خون‌خواه بر گرفته از یک جنایت واقعی است. داستان شرح قتل آنا دختر بچه معصوم و چگونگی مجازات قاتل است. بخشی از داستان کوتاه خون‌خواه: قاضی برای دومین بار اما با صدایی بلندتر حضار را مخاطب قرار میدهد و میخواهد که ساکت شوند، بعضی افراد حاضر در جلسه سکوت می کنند ولی زمزمه ها همچنان پابرجاست،در سالن دادگاه همه به نوعی مشغول کاری هستند و قاضی خودش را آماده برای چکش کاری سخت تری نموده است، شخصی با یک پالتوی بلند خاکی رنگ و یک کلاه شاپوی کوچک که لبه آن را تا حد ممکن پائین کشیده وارد سالن میشود، ابتدا به دو نفری که در سمت راست درب وردی بودند نگاه میکند و خیلی آرام در جلوی این دو نفر قرار میگیرد،بطوری که پشتش به آنها باشد ، جایی که این شخص ایستاده دقیقا روبروی جایگاه قاضی و پشت جایگاه متهمین و صندلی های حاضرین در جلسه دادگاه است متهم کلاوس گراپوفسکی این شخص را نمیتواند ببیند چون رو به سمت قاضی دادگاه ایستاده است،کف دست راستش را روی سکوی جلویی جایگاه قرار داده و کمی به سمت راست خم شده است. شخص تازه وارد بعد از اینکه در جای مناسب قرار میگیرد تنها چند ثانیه صبر کرده و موقعیت را میسنجد و وقتی مطمئن میشود که توانایی انجام خواسته اش را دارد با دست چپ کلاه را از روی سرش برمیدارد و همزمان کلت کمری برتایی که همراه خودش آورده را با دست راست از جیب پالتو بیرون میاورد و دو گلوله از پشت به کلاوس شلیک میکند

0 0 2.9 K
نقاب های خون الود 1 در حال تایپ

نقاب های خون الود

۱۶ مهر ۱۴۰۴

خانواده ای که با قدرت و نفوذ زیاد ولی پر از جنگ تراژدی و حماسی درون خودش عشقی که دنیا را به اتش میکشد یا فقط نقاب هایی که داستان را تعریف میکنند

0 0 4.9 K
رومنس یا تراژدی 5 در حال تایپ

رومنس یا تراژدی

۱۵ مهر ۱۴۰۴

اینکه یک مطلقه ی بیکار شده بودم نتیجه ی تصمیم گیری نادرست من بود؛ شاید هم فقط بد شانسی آورده بودم. انگار کائنات برای نابودی من دست به دست هم داده بودند. فهمیده بودم که گاهی میانبر زدن گناه است. همه ی دردسر هایی که بشر می کشد از لحظه ی انتخاب یک مسیر شروع می شود ؛ دردسر های من هم از آن روز شروع شد. دقیقا هشت سال و نه ماه پیش . اما بزرگترین آسیب را یک سال پیش , وقتی تصمیم گرفتم برای استفاده از شرایط رینگ استریتی وارد ازدواج قراردادی با هم کلاسی ام بشوم , به زندگی ام وارد کردم . اما در دل بدشانسی و سوءتفاهم ، عشق جدیدی رویید . عشقی که همه ی زندگیم را تغییر داد . این عشق را مدیون اولین سفر زندگیم به عنوان یک مطلقه هستم .

0 0 1.7 K
آواز هادس 0 در حال تایپ

آواز هادس

۱۵ مهر ۱۴۰۴

در خواب دیدم که ققنوس زیر پنجه های گرگ ،خاکستر شد . ارباب مرگ مینوازد ؛ آواز گوش خراشی از اعماق دنیای زیرین، خبر از نبرد خونین گرانیک میدهد!

0 0 0
جزیره ی آلوده 1 در حال تایپ

جزیره ی آلوده

۱۴ مهر ۱۴۰۴

در نیویورک، سوفیا به عنوان منشی وارد شرکتی که مدیرعاملش، آقای گیلبرت، است استخدام میشود. و برای یک سفر کاری به جزیره ای مرموز می‌رود. سوفیا سرنوشت اسرارآمیز گیلبرت را دنبال می‌کند، با زخم خون‌آلود و موجوداتی عجیب روبه‌رو می‌شود. چیزی که در ابتدا فقط یک حادثه‌ی کوچک به نظر می‌رسید، او را به جزیره‌ای ترسناک و خالی از سکنه می‌کشاند، جایی که رازهایی وحشتناک در انتظارند. آیا سوفیا و همراهانش می‌توانند زنده بمانند یا گرفتار جزیره‌ی آلوده خواهند شد؟

0 0 600
دو سال تمام شد ، دیدارت تا قیامت ای ... 6 در حال تایپ

دو سال تمام شد ، دیدارت تا قیامت ای ...

۱۲ مهر ۱۴۰۴

فکر میکردم منتظرم میماند ... حالا او فکر میکند بخاطرش زندگی ام را تباه میکنم ... همچو سهراب نیستم ، اهل نقاشی و مشق ...

6 36 11 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.