آغوشی که سهم من نبود
1 بازدید | 1 پست
معرفی رمان: آغوشی که سهم من نبود
ژانر: عاشقانه اجباری، درام احساسی، تنش روانی، قدرت و مالکیت، عاشقانه تاریک، ازدواج اجباری
موضوع کلی رمان:
داستان درباره دختریه به نام رویا که روح لطیف و عاشقانهای داره و فقط یک چیز میخواد: انتخاب آزاد عشقش و زندگی خودش. اما یک تصمیم خانوادگی همهچیز رو ازش میگیره و مجبورش میکنه با مردی ازدواج کنه که حتی نگاهش طوفان تو دل آدم میندازه.
مراد، مرد سرد، مغرور و مرموزی که همه ازش حساب میبرن. کسی که با یک نگاه، به همه میفهمونه رویا دیگه مالشه… بخواد یا نخواد.
این ازدواج نه شروع خوشبختیه و نه پایان کابوس… اینجا شروع جنگ بین دو قلبه. جنگی که تهش بوی عشق میده، اما وسطش پر از ترس، کشمکش، اجبار، تهدید، مالیکت و احساسات سرکشیه که هی تو دلشون منفجر میشه.
رمان تو فضایی پرتنش و پر حس نوشته شده؛ از لحظههای پر فشار اتاق عقد و شبی که رویا مجبور میشه کنار مرادی بشینه که نمیشناسه، تا کشمکشهای بینشون، تهدیدهای سنگین، لرزشهای پنهانی، نگاههای مالکانه و وابستگیهایی که بیصدا شکل میگیرن.
چیزی که این رمان رو خاص میکنه:
• عشق اینجا مثل گل نیست… مثل آتیشه، خاموش نمیشه
• رابطه رویا و مراد مثل طنابیه که مدام سفت و شل میشه
• شخصیت مراد خاکستریه… نه بد مطلق، نه خوب مطلق
• رویا از یه دختر مظلوم تبدیل میشه به زنی که یاد میگیره قلبش رو پس بگیره
• داستان پر از دیالوگهای احساسی، تنشهای نفسگیر و لحظههاییه که آدم رو مجبور میکنه ادامه بده
مناسب برای:
کسی که عاشق رمانهای عاشقانه اجباری، مرد مغرور، دختر مهربون، کشمکشهای طولانی، حس مالکیت، اتفاقات غیرمنتظره و عشقهای سخت و جذابه.
این رمان دقیقا همون چیزیه که شب تا صبح بیدارت نگه میداره.
ژانر: عاشقانه اجباری، درام احساسی، تنش روانی، قدرت و مالکیت، عاشقانه تاریک، ازدواج اجباری
موضوع کلی رمان:
داستان درباره دختریه به نام رویا که روح لطیف و عاشقانهای داره و فقط یک چیز میخواد: انتخاب آزاد عشقش و زندگی خودش. اما یک تصمیم خانوادگی همهچیز رو ازش میگیره و مجبورش میکنه با مردی ازدواج کنه که حتی نگاهش طوفان تو دل آدم میندازه.
مراد، مرد سرد، مغرور و مرموزی که همه ازش حساب میبرن. کسی که با یک نگاه، به همه میفهمونه رویا دیگه مالشه… بخواد یا نخواد.
این ازدواج نه شروع خوشبختیه و نه پایان کابوس… اینجا شروع جنگ بین دو قلبه. جنگی که تهش بوی عشق میده، اما وسطش پر از ترس، کشمکش، اجبار، تهدید، مالیکت و احساسات سرکشیه که هی تو دلشون منفجر میشه.
رمان تو فضایی پرتنش و پر حس نوشته شده؛ از لحظههای پر فشار اتاق عقد و شبی که رویا مجبور میشه کنار مرادی بشینه که نمیشناسه، تا کشمکشهای بینشون، تهدیدهای سنگین، لرزشهای پنهانی، نگاههای مالکانه و وابستگیهایی که بیصدا شکل میگیرن.
چیزی که این رمان رو خاص میکنه:
• عشق اینجا مثل گل نیست… مثل آتیشه، خاموش نمیشه
• رابطه رویا و مراد مثل طنابیه که مدام سفت و شل میشه
• شخصیت مراد خاکستریه… نه بد مطلق، نه خوب مطلق
• رویا از یه دختر مظلوم تبدیل میشه به زنی که یاد میگیره قلبش رو پس بگیره
• داستان پر از دیالوگهای احساسی، تنشهای نفسگیر و لحظههاییه که آدم رو مجبور میکنه ادامه بده
مناسب برای:
کسی که عاشق رمانهای عاشقانه اجباری، مرد مغرور، دختر مهربون، کشمکشهای طولانی، حس مالکیت، اتفاقات غیرمنتظره و عشقهای سخت و جذابه.
این رمان دقیقا همون چیزیه که شب تا صبح بیدارت نگه میداره.
