ابر چشمان من است

ابر چشمان من است

vida_opss نویسنده : vida_opss تمام شده

داستان های مشابه

یاد از دوستان قدیمی و همکلاسی

وقتی کِرکِره های چشمانم را گشودم خود را در میان علف زاری ...

شاید جایی برای فرار نباشد اما همچنان میخواهم فرار کنم! شاید ...

باران چشمه ای است روان
اما نه از ابر ، بلکه از چشمانم
ژانرها: دلنوشته
تعداد فصل ها: 1 قسمت
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.