در مورد ایجاد کشمکش در یک رمان زیاد صحبت می شود، اما این نکته را نباید فراموش کنیم که فقط به خاطر داشتن کشمکش، کشمکش را ایجاد نکنیم. کشمکشی که در داستان ایجاد می کنیم باید دارای اهمیت باشد.
شخصیت های داستانی ما نباید در مورد مسائل ناچیز بحث کنند. آنها نباید وقت خوانندگان ما را با کشمکشی که هیچ ارتباطی با پیرنگ ندارد بگیرند. این کشمکش بخشی از داستان گذشته (backstory) و بخشی از داستان فعلی است. به یاد داشته باشید که نوشتن داستان، مانند نمایش های تلویزیونی واقع نما (Reality show) نیست و قرار نیست در مورد هر موضوع بی ربط چیزی بخوانیم یا به گفتگوهای خسته کننده گوش دهیم.
چگونه می توانیم از کشمکش در رمان های خود بیشترین بهره را ببریم؟
ویژگی های کشمکش در داستان
کشمکش در صورتی در داستان اهمیت دارد که ویژگی های زیر داشته باشد:
- خاص باشد
- جذاب باشد
- مسئله ای جدی باشد
- فوریت داشته باشد
- شخصی باشد
کشمکش باید در طول داستان شما رشد کند. هنگامی که کشمکش را تعریف کردید، خواننده را جذب داستان خود کردید، اطمینان حاصل کردید که آنچه باعث ایجاد تنش می شود برای شخصیت های شما دارای فوریت و شخصی است، در آن صورت است که می توانید اجازه دهید این تهدید بیشتر و بیشتر شود.
ساختن کشمکش در داستان یک هنر است. در اینجا از کتاب "عطش مبارزه" (بازی های گرسنگی The Hunger Games) به عنوان یک مثال استفاده می شود تا کارکرد کشمکش را توضیح دهیم.
پیرنگ داستان
کتنیس اورگرین هنگامی که خواهر کوچکترش برای بازی های گرسنگی انتخاب می شود، داوطلب می شود که به جای او در این مسابقات شرکت کند. هدف داستان کتنیس پیروزی در مسابقات است. وی برای بازگشت به منطقه 12 باید زنده بماند تا از مادر و خواهرش مراقبت کند. او باید این کار را با کشتن نوجوانان در بازی و شکست دادن کپیتول انجام دهد.
در هنگام نوشتن کشمکش در داستان خود این پنج سؤال را از خود بپرسید:
1.آیا خاص است؟ کتنیس باید با یک دشمن فیزیکی، عناصر ایجاد شده توسط سازندگان بازی، نهادی که تحت نمایندگی رئیس جمهور اسنو در کپیتول است، مخاطبان تلویزیونی که می خواهند سرگرم شوند و همچنین خودش مبارزه کند. کتنیس برای پیروزی مجبور به کشتن است.
2. آیا جذاب است؟ همانند تصادفی است که در عین حال وحشتناکی نمی توانید نگاهتان را از آن برگیرید. ما کتنیس را به خاطر از خودگذشتگی، مقاومت و شجاعتش دوست داریم. او خواهرش را عمیقاً دوست دارد. او شکار می کند تا خانواده اش بتوانند غذا بخورند. برای ما مهم است که او به میدان مبارزه می رود. ما می خواهیم او پیروز شود. وقتی او طبیعت سرسخت خود را نشان می دهد و از کپیتول سرپیچی می کند، ما خواستار پیروزی بیشتر او هستیم.
3. آیا مسئله ای جدی است؟ کل کتاب در مورد بقا و تسخیر دشمنان در سطوح بسیاری است. در هر صحنه، کتنیس سعی در زنده ماندن دارد. این که او از مربی خود می خواهد راهنمایی هایی را در مورد نحوه زنده ماندن در میدان مبارزه به او بدهد، یا از گیل می خواهد که مراقب خانواده اش باشد، یا دیگر بازکنان بازی را می کشد، یا برای نجات جان پیتا از کپیتول سرپیچی می کند، باعث شده است که هر صحنه با کشمکش قابل توجهی همراه باشد.
4. آیا دارای فوریت است؟ زمان به سرعت می گذرد. کپیتول از این بازی ها برای کنترل مناطق استفاده می کند. بازیکنان بازی همه می خواهند برنده شوند و برای این کار باید بکشند. مخاطبان تلویزیون سیری ناپذیر اند. زمان در اینجا حائز اهمیت است.
5. آیا مسئله ای شخصی است؟ هیچ چیز شخصی تر از این نیست که زندگی شما یا زندگی شخصی که دوستش دارید تهدید شود. در این مورد، کتنیس خواهر خود را به شدت دوست دارد.
هر کتاب خوبی دارای کشمکشی است که به این پنج سوال پاسخ می دهد. می توانید همین سؤال ها را در مورد رمان مورد علاقه خود نیز بپرسید.
2 نوع کشمکش
کشمکش با توجه به اینکه چه کسی یا چه چیزی باعث ایجاد آن می شود به دو نوع تقسیم می شود:
- آن کسی که باعث ایجاد کشمکش می شود همان آنتاگونیست داستان است و کشمکش بیرونی را ایجاد می کند.
- آنچه باعث تعارض می شود منجر به کشمکش درونی شده و به آن شدت می بخشد.
ما در زندگی واقعی هر دو نوع کشمکش را داریم و در داستان نیز به هر دو نیاز داریم.
- حتماً شما هم روزهایی را تجربه کرده اید که اتفاقات بسیاری همزمان با هم رخ می دهند. این همان کشمکش بیرونی است.
- آن روزهایی هم که دقیقاً می دانید قرار است چه کاری انجام دهید، اما نمی توانید کلمه ای تایپ کنید یا انرژی لازم را برای انجام یک کار واحد جمع کنید، این ناشی از کشمکش درونی است.
کشمکش درونی به افکار درونی ما اشاره دارد، شاید این جمله را شنیده باشید که "ما بدترین دشمن خود هستیم". کشمکش بیرونی می تواند همسر بدرفتار یا حتی ترافیک باشد.
لحظه برانگیزنده (inticing moment) یک هدف داستانی به ما می دهد. برای رسیدن به این هدف، شخصیت اصلی داستان باید مسیر خاصی را دنبال کند. این هدف توسط آنتاگونیست مورد مخالفت قرار خواهد گرفت، که باعث ایجاد کشمکش بیرونی می شود. یک شخصیت باید در طول داستان تغییر کند، این تغییر می تواند خوب یا بد باشد. این تغییر یا رشد، نتیجه کشمکش درونی است.
کشمکش بیرونی باعث کشمکش درونی می شود (و بالعکس)
هر مانعی که آنتاگونیست داستان شما در مسیر شخصیت اصلی قرار می دهد باعث تغییر عاطفی یا ذهنی او می شود. این می تواند کشمکش درونی را برطرف کند یا منجر به ایجاد آن شود. شخصیت های بدون کشمکش درونی عمق ندارند. شخصیت ها باید به اهداف خود برسند و بر ترس های خود غلبه کنند (یا شاید هم موفق نشوند).
کشمکش بیرونی همچنین می تواند ناشی از فضاسازی یعنی وضعیت آب و هوا، بازه زمانی و حتی دورانی باشد که داستان در آن اتفاق می افتد. کشمکش درونی ناشی از تربیت، شخصیت و شرایط ماست. گناه، تردید، بدگمانی، عدم عزت نفس، تکبر، پشیمانی و بلاتکلیفی را در نظر بگیرید.
نحوه ایجاد کشمکش درونی:
مرحله 1: شخصیت خود را بشناسید
شما باید شخصیت خود را به خوبی بشناسید تا بتوانید کشمکش واقع بینانه ای برای او ایجاد کنید. مدتی را صرف شناخت شخصیت داستان خود کنید. داستان گذشته آنها به شما ایده می دهد که متوجه شوید چه چیزی آنها را از دستیابی به اهدافشان باز می دارد یا عزم آنها را برای رسیدن به اهدافشان راسخ تر می کند. کشمکش درونی را در ابتدای داستان خود ایجاد کنید.
مرحله 2: به ضربه روحی آن ها اضافه کنید
به شدتِ نگرانی ها، ترس ها و تردیدهای آن ها بیافزایید. آنتاگونیست و فضاسازی به هیجان داستان می افزایند. تصمیم بگیرید که شخصیت شما چگونه قرار است تغییر کند و شرایط را برای ایجاد آن تغییرات فراهم کنید.
مرحله 3: در پیرنگ داستان به کشمکش خاتمه دهید
آیا شخصیت به هدف خود می رسد؟ پایان داستان باید کشمکش را برطرف کند و تغییر شخصیت را به ما نشان دهد.
پنج روش برای نشان دادن کشمکش درونی:
- افکار درونی: این ساده ترین راه برای نشان دادن کشمکش درونی است. شخصیت شما می تواند یک مونولوگ درونی درباره مسئله احساسی خود داشته باشد.
- نشان دهید ، نگویید: مثلاً نگویید: اِلن نگران بود، در عوض نشان دهید: اِلن ناخن هایش را می جوید.
- شکل ظاهری به نشان دادن کمک می کند: وقتی تغییری درونی در خود ایجاد می کنیم این اغلب نمودی ظاهری نیز دارد.
- زبان بدن: یک شخصیت می تواند در ابتدا از خود مطمئن نباشد و در پایان، اعتماد به نفس بدست آورد. این را از طریق زبان بدن نشان دهید. قدم های کوچک و محتاطانه ای که تبدیل به گام های بلند با اعتماد به نفس می شوند.
- گفتگو یا دیالوگ: مکالمه بین دو شخصیت می تواند همه چیزهایی را که باید درباره وضعیت روانی یک شخصیت بدانید، آشکار کند.
کشمکش در رمان و داستان کوتاه
کشمکش در داستان چیزی است که خواننده را جذب داستان می کند. در یک داستان کوتاه، شما مجبورید سخت کار کنید تا درگیری درونی را نشان دهید بدون اینکه از تعداد واژه های زیادی استفاده کنید. افکار روایی و درونی تعداد کلمات داستان شما را افزایش می دهند، در حالی که گفتگو و زبان بدن آن را کاهش می دهند.
ژانر داستانی نیز همچنین تعیین کننده میزان کشمکش درونی و بیرونی در داستان است، داستان های عاشقانه و خاطرات بیشتر کشمکش درونی را نشان می دهند، در حالی که داستان های جنایی، هیجان انگیز و اکشن بیشتر به کشمکش بیرونی می پردازند.
مطالبی که در سایت "فصل یک" قرار می گیرند و همچنین امکانات سایت همه حاصل تلاش، صرف هزینه و وقت فراوان است. در صورتی که تمایل داشته باشید می توانید به سایت "فصل یک" به شیوه های مختلف یاری نمایید تا بتوانیم مطالب و امکانات بیشتری برای شما کاربران عزیز فراهم کنیم.