داستان های کوتاه همچون "کتاب جنگل" اثر رودارد کیپلینگ و آثار شرلی جکسون و ادگار آلن پو، همواره قدرت این را داشته اند که ما را مجذوب خود کرده و عمیقاً تحت تأثیر قرار دهند. اما چگونه می توان داستان کوتاهی نوشت که بر خوانندگان تأثیرگذار باشد، خصوصاً وقتی که قبلاً تجربه آن را نداشته اید.
خوشبختانه نوشتن داستان کوتاه برای مبتدیان ایده آل است و این امکان را به شما می دهد تا به آفرینش ادبی بپردازید، و در عین حال مختصر نویسی شما را به چالش می کشد.
این پست به شما نشان می دهد که چگونه می توانید با طی کردن یک سری مراحل ارائه شده، یک داستان کوتاه بنویسید.
به چه نوع داستانی کوتاه گفته می شود؟
برای کسانی که با این فرم داستانی آشنایی ندارند، در اینجا آماری از تعداد کلمات یک داستان کوتاه ارائه شده است:
- یک داستان کوتاه به طور معمول بیش از 8000 کلمه نیست.
- بیشتر داستان های کوتاه فقط 2000 تا 5000 کلمه دارند، اما
- میکروفیکشن ها (داستان ریزه) ممکن است کمتر از 500 کلمه باشند و
- یک داستان "کوتاه" طولانی تر ممکن است تا 20،000 کلمه نیز برسد (رمان های کوتاه از حدود 30،000 کلمه شروع می شوند).
داستان های کوتاه در جهان ادبیات بسیار مورد احترام اند. بسیاری از نویسندگان همچون سیلویا پلات کار خود را با نوشتن داستان های کوتاه شروع کردند.
چه بخواهید به نویسنده برجسته ای تبدیل شوید یا نه، در هر صورت، نوشتن داستان کوتاه روشی عالی برای جذب مخاطبان است. مردم عاشق داستان های کوتاه هستند زیرا به سرعت می توان آن را خواند، اما در عین حال این داستان ها می توانند تأثیر ماندگاری داشته باشند و حتی دید شما از جهان را نیز تغییر دهند.
به قول نویسنده معروف استفان وینسنت بنت، این نوع داستان "چیزی است که می توان در یک ساعت خواند و برای یک عمر از آن یاد کرد".
نکته ای در رابطه با ساختار داستان کوتاه
در حالی که این نوع داستان به شما این امکان را نمی دهد که در ساختار داستانی خود همانند یک رمان به تعداد زیادی نقاط طرح بپردازید اما این نوع داستان نیز همچنان باید شامل این عناصر باشد: مقدمه چینی، کشمکش، کنش صعودی، نقطه اوج و نتیجه گیری.
به عنوان مثال، شاید داستان شما از میانه ی روایت شروع می شود، که معمولاً با رخدادِ نوعی بحران همراه است. از آنجا، کنش صعودی تا نقطه اوج رخ می دهد (و اطلاعاتی که به طور معمول در بخش مقدمه چینی داده می شود به خوانندگان ارائه می شود). پس از نقطه اوج، کنش نزولی و نتیجه گیری است. این ساختار به ویژه برای داستان های کوتاه کار می کند، زیرا خوانندگان را بلافاصله درگیر کشمکش اصلی داستان می کند که این موضوع برای هنگامی که زمان محدود است حائز اهمیت است.
به طور کلی، در داستان های کوتاه برای مقدمه چینی وقت کافی نیست و بهتر است این اطلاعات را در طول کنش داستان ارائه دهید. به همین دلیل یکی از ساختارهای مؤثر در نوشتن داستان کوتاه، منحنی Fichtean است. در منحنی Fichtean مقدمه چینی حذف شده است و با کنش صعودی شروع می شود. به طور معمول، در این بخش از داستان، شخصیت اصلی با چندین مانع کوچکتر روبرو خواهد شد که در نقطه اوج به اوج خود می رسد و سپس کنش نزولی و نتیجه گیری را خواهیم داشت. این مدل نویسندگان را ترغیب می کند تا روایت های پر تنشی را تهیه کنند که مستقیم به اصل مطلب می پردازد.
حال با توجه به ساختار ارائه شده به هفت مرحله داستان نویسی کوتاه می پردازیم.
مراحل نوشتن یک داستان کوتاه چیست؟
باید قبل از هر چیز بدانیم چگونه یک داستان بنویسیم. ممکن است شما وسوسه شوید که همان استراتژی های استاندارد نوشتن رمان را برای داستان کوتاه خود نیز به کار بگیرید: بطور پیچیده ای هر رویداد را ترسیم می کنید، پروفایل های دقیق شخصیت ها را ایجاد می کنید و البته شروع، میانه و آخر داستان خود را با زحمت فراوان ساختاربندی می کنید. اما ترفند نوشتن یک داستان کوتاهِ خوب درست در نام آن وجود دارد: کوتاه نویسی. تمام آنچه شما واقعاً نیاز دارید یک شخصیت اصلی به خوبی رشد یافته است و حداکثر یک یا دو رویداد بزرگ.
البته این بدان معنا نیست که شما نباید داستان خود را برنامه ریزی کنید، ولی لازم نیست تمام انرژی خود را به آن اختصاص دهید. نوشتن به این شکل به معنی طرح های داستانی پیچیده و استادانه نیست بلکه در این داستان ها احساس مهم است. اِف. اسکات فیتز جرالد در مورد نوشتن داستان کوتاه چنین می گوید: "احساس اصلی را پیدا کنید. این تمام آن چیزیست که به آن نیاز دارید. "
مرحله 1. احساس اصلی داستان خود را پیدا کنید
احساس اصلی داستان شما احساسی است که می خواهید به خوانندگان خود بدهید بطوریکه در آن ها این حس باقی بماند. ایجاد یک احساس اصلی، از آنچه بنظر می رسد پیچیده تر از انتخاب تنها یک کلمه مانند "خوشحال" ، "غمگین" ، "عصبانی" و غیره است. شما باید علاوه بر احساس به زمینه ای که برای بیان آن استفاده خواهید کرد نیز توجه کنید. شما چه نوع داستانی را می خواهید بگویید و چگونه آن را روایت خواهید کرد؟
به عنوان مثال، ممکن است قصد روایت داستان غمگینی را داشته باشید زیرا ناامیدی یک احساس قدرتمند انسانی است. اما یک داستان غم انگیز در مورد مردی که حلقه عروسی خود را گم می کند با یک داستان غم انگیز درباره خانواده ای که فرزند خود را از دست می دهد بسیار متفاوت است. اولین داستان ممکن است داستان سرخوردگی از ازدواج باشد. دومی با فقدان و اندوه غیرقابل تصور سروکار دارد. هر دوی اینها در دسته "داستانهای غم انگیز" قرار دارند، اما ماهیت آن غم و اندوه برای هر یک متفاوت است.
جذاب ترین احساسات اصلی از زندگی واقعی ناشی می شوند، بنابراین ممکن است یکی از این احساسات را در ذهن داشته باشید. با این حال، اگر در تلاش برای انتخاب یک احساس اصلی برای داستان کوتاه خود هستید می توانید با دوستان، خانواده یا گروه نویسندگان صحبت کنید. اما در هر صورت اگر می خواهید داستانهایی گیرا و معنادار بنویسید، انتخاب یک احساس اصلی برای داستانتان ضروریست.
مرحله 2. خوانندگان را از همان ابتدا مجذوب داستان خود کنید
با تکیه بر احساسات کلیدی خود، احتمالاً می دانید که چگونه می خواهید داستان را ارائه دهید. نوشتن یک داستان کوتاه و خطوط آغازین آن کار ساده ای نیست. شما می خواهید لحن مناسبی را انتخاب کرده، به معرفی شخصیت ها بپردازید و توجه خوانندگان را به یکباره جلب کنید و باید این کار را سریع انجام دهید، زیرا فضای زیادی ندارید.
یک روش بسیار مؤثر برای شروع یک داستان کوتاه نوشتن جملهای است که بلافاصله خواننده را به خود جلب می کند. به عنوان مثال، در کتاب "خانم دالووی" ( که در اصل یک داستان کوتاه بوده است)، ویرجینیا وولف با این جمله داستان را شروع می کند، "خانم دالووی گفت که او خودش گلها را می خرد. " خواننده با خواندن این جمله این فکر را می کند که خانم دالووی کیست، چرا گل می خرد، و آیا اینکه خودش این کار را می کند برای او غیرمعمول است؟ چنین سؤالاتی خواننده را با علاقه به خواندن ادامه داستان وادار می کند تا به پاسخ سؤالات خود برسد.
یک روش دیگر برای جذب خوانندگان این است که روایت را از میانه داستان شروع کنید. به گفته كورت ونگوت، این فرم باید تا حد ممكن نزدیك به پایان شروع شود و این استراتژی دقیقاً همین هدف را دنبال می کند.
این نوع روایت، قید و بندهای ساختارهای داستان گویی سنتی را سست می کند و به شما این امکان را می دهد که با آزادی بیشتری بنویسید. اگر این بدان معناست که مقدمه چینی شما کمی بدون نظم خواهد بود اشکالی ندارد همیشه می توانید بعداً دوباره آن را اصلاح کنید.
مرحله 3. داستان را بنویسید
هنگامی که شروع به نوشتن داستان های کوتاه خود می کنید، باید توجه داشته باشید که شما قصد نوشتن تعداد محدودی از کلمات را دارید، به این معنی که هر جمله نسبت به یک اثر بلندتر از اهمیت بیشتری برخوردار است. هر جمله را بخوانید تا مطمئن شوید که این جمله به طور مستقیم پیرنگ داستان را پیش می برد یا پیش زمینه ای را ارائه می دهد، در غیر این صورت شما فقط فضای گرانبهایی که در اختیار دارید را هدر می دهید.
تمام آن زمان و تلاشی که برای ایجاد احساسات کلیدی خود صرف کرده اید به یاد آورید؟ اکنون زمان آن است که آنرا عملی کنید. ادگار آلن پو می گوید: "یک داستان کوتاه باید یک حس و حال واحد داشته باشد و هر جمله ای باید برای رسیدن به آن احساس نوشته شود." اطمینان حاصل کنید که هر جمله نه تنها داستان را پیش می برد بلکه به "حس و حال" یا احساسات کلیدی داستان نیز کمک می کند. خود ادگار آلن پو این کار را بطور شگفت انگیزی در داستان "قلب رازگو" انجام می دهد:
پس از آن که بسیار صبورانه مدتی دراز منتظر ماندم و صدای دراز کشیدن او را به روی تختخواب نشنیدم، بر آن شدم که شکافی کوچک، بسیار کوچک، در پوشش فانوس باز کنم. بدین ترتیب بازش کردم – نمیتوانید تصور کنید که تا چه حد بی سرو صدا و آهسته– تا آنکه سرانجام باریکهی بیرمقی از نور، مانند تک رشتهای از تار عنکبوت از شکاف فانوس شلیک شد و درست به روی چشم کرکسی افتاد. باز بود- باز، تماما باز- و من همچنانکه به آن زل زده بودم سخت برآشفته شدم. با وضوح کامل میدیدمش ـ آبی مات با پردهی بسیار نازک نفرت انگیزی به روی آن که مغز استخوانم را منجمد میکرد اما از چهره یا بدن پیرمرد چیز دیگری نمیدیدم زیرا گویی از روی غریزه خط نور را درست به روی آن نقطهی لعنتی انداخته بودم.
مجموعه داستان های کوتاه از ادگار آلن پو را می توانید از سایت دیجی کالا خریداری نمایید.
مرحله 4. یک پایان قوی بنویسید
هیچ چیز برای یک خواننده ناامید کننده تر از یک روایت زیبا با یک پایان ضعیف نیست. هنگامی که به پایان داستان خود رسیدید، ممکن است وسوسه انگیز باشد که هرطور شده داستان را تمام کنید، اما وسوسه نشوید!
اگر از پایان داستان کوتاه خود اطمینان ندارید، داستان را مرور کنید. سپس از خود بپرسید: خواننده می خواهد این داستان چطور به پایان برسد؟ ترکیبی از آنچه برای شخصیت ها واقع بینانه است و آنچه بیشترین تأثیرگذاری را دارد پاسخ این سؤال است. ارنست همینگوی در داستان "تپه هایی مانند فیل های سفید"، که به داستان زوجی می پردازد که در یک دوراهی عاطفی گرفتار شده اند چنین پایانی را توانسته است رقم بزند:
در بازگشت، از سالن نوشگاه، که در آن مردم به انتظار آمدن قطار چیز مینوشیدند، گذشت. یک گیلاس آنیس نوشید و مردم را نگاه کرد. آنها همه معقولانه انتظار میکشیدند. از لای پرده مهرهای بیرون رفت. دختر، که پشت میز نشسته بود، به او لبخند زد.
مرد پرسید: "حالت بهتر شد؟"
دختر گفت: "حالم خوبه. چیزیم نیست. حالم خوبه."
حتی اگر پایان داستان خود را از روز اول می دانید، هنوز هم باید آن را برای ایجاد حداکثر تأثیر عاطفی اجرا کنید. می توانید برای پایان دادن به داستان خود از یک گفتگو استفاده کنید، یا مطلبی را در آخرین جمله داستان فاش کنید بطوریکه خواننده با خواندن آن مبهوت شود. ویلیام فاکنر در انتهای داستان "یک گل سرخ برای امیلی" از این روش استفاده می کند:
آن وقت ما متوجه شدیم که روی بالش دوم اثر فرورفتگی سری پیدا بود. یکی از ما چیزی را از روی آن برداشت. ما به جلو خم شدیم. همان گرد تلخ و خشک، بینی ما را سوزاند. آنچه دیدیم یک نخ موی خاکستری چدنی بود.
سرانجام، پس از نوشتن پایان داستان خود، دوباره از خود بپرسید: آیا این پایان براساس صحنه های قبلی معنا دارد؟ اگر چیز غیرقابل انتظاری است، آیا در جایی از داستان بدون آنکه خیلی واضح باشد، به آن اشاره شده است؟ مهمتر از همه، آیا این یک تأثیر احساسی قوی بر روی خواننده داستان می گذارد؟ پس از اینکه به همه این سؤالات پاسخ مثبت دادید، شما آماده اید تا ویرایش داستان را شروع کنید.
برای خرید کتاب "یک گل سرخ برای امیلی" اثر ویلیام فاکنر از سایت دیجی کالا اقدام کنید.
مرحله 5. داستان خود را دوباره بخوانید
شاید فکر کنید که چون داستان کوتاه خود را با دقت می نویسید، ممکن است نیازی به ویرایش نداشته باشد. جواب منفی است! از آنجا که این فرم داستان نویسی بسیار مختصر است، شما جایی برای خطا ندارید، بنابراین حتماً با دقت ویرایش کنید، و از اول داستان خود را بخوانید.
حداقل سه بار کل داستان خود را بخوانید. به جریان کلمات، قوّت احساسات کلیدی و سازگاری قسمت های مختلف پیرنگ و شخصیت های خود بیاندیشید. هرگونه ناسازگاری را که می یابید، یادداشت کنید، حتی اگر فکر می کنید که آنها اهمیت ندارند. یک چیز بسیار جزئی می تواند بر کل روایت تأثیر منفی بگذارد.
مرحله 6. خود را ویرایش کنید
ویرایش ناسازگاری ها همیشه سخت و طاقت فرساست، به خصوص در داستان های کوتاه، که حتی نقص های کوچک پیرنگ کاملاً آشکار اند. این موارد را لازم است تا جایی که می توانید اصلاح کنید. اگر مجبور شدید قسمتهای قابل توجهی از داستان خود را بازنویسی کنید، به یاد داشته باشید که آن را سازگار با لحن و احساسات اصلی داستان خود نگه دارید.
اگر متوجه شدید که داستان شما بیش از حد طولانی شده است، ممکن است مجبور شوید متن خود را کاهش دهید. اگر توصیه ی ادگار آلن پو را دوباره بخواهیم عنوان کنیم، اگر یک جمله به حس و حال داستان اضافه نمی کند آن را حذف کنید! از حذف کردن نترسید.
مرحله 7. از دیگران برای ویرایش کمک بخواهید
داستان خود را برای ویرایش به شخص دیگری بدهید، این کار می تواند شما را از انجام اشتباهات بزرگ نجات دهد. هیچ چیز مانند یک دیدگاه دیگر نمی تواند به ایرادات کار شما اشاره کند. اگر بتوانید از بیشتر از یک نفر کمک بخواهید نیز بهتر است! می توانید از یکی از دوستانتان بخواهید دنبال نقص های پیرنگ بگردد، دیگری از نظر املای کلمات و دستور زبان داستان را ویرایش کند، و نفر سومی به ساختار جملات و موارد دیگر بپردازد. اگر بتوانید با یک ویرایشگر حرفه ای کار کنید که نتیجه بهتری خواهید گرفت.
اگر به دنبال ایده برای نوشتن داستان کوتاه هستید، این لیست از موضوعاتی جالب برای نوشتن داستان کوتاه را مطالعه کنید.
اگر علاقمند به داستان نویسی به ویژه داستان کوتاه هستید، "فصل یک" این امکان را برای شما محیّا کرده است که با عضویت در سایت و وارد شدن به پنل کاربری خود در سایت، نوشته و داستان های خود را به اشتراک بگذارید.
مطالبی که در سایت "فصل یک" قرار می گیرند و همچنین امکانات سایت همه حاصل تلاش، صرف هزینه و وقت فراوان است. در صورتی که تمایل داشته باشید می توانید به سایت "فصل یک" به شیوه های مختلف یاری نمایید تا بتوانیم مطالب و امکانات بیشتری برای شما کاربران عزیز فراهم کنیم.