بازی مرگبار : طلوع ستاره ها

نویسنده: Ermiya_M

ازرائیل گفت : اما ما فقط انسان های عادی هستیم نمیتونیم با یک نیمه خدا بجنگیم ! 

هیکاری جواب داد : فکر اونجاش رو کردم و بعد چیزی زمزمه کرد و از دست هاش چیز هایی شبیه نور بیرون اومد و بر لیو ، ازرائیل و هلن تابید و بعد گفت : حالا شما تبدیل به قهرمان در ناخودآگاه خودتون میشید ، 
غباری همه جا رو فرا گرفته بود تا اینکه ۳ قهرمان بیرون آمدند ..
هلن و لیو از نظر ظاهری بسیار تغییر کرده بودند اما ازرائیل تغییر چندانی در لباس مخصوصش نکرده بود شاید چون او از همان اول  یک قهرمان بود .
هیکاری گفت : بزارید با خودتون آشناتون کنم ، لیو تو الان آتش و هرچیز مربوط به اون رو در اختیار داری 

هلن تو الآن قدرت برق و صاعقه و هرچیز مربوط به اون رو کنترل میکنی 

و در آخر ازرائیل ، قهرمان ناخودآگاه تو قدرتی داره که قهرمان های خیلی کمی اون رو دارند ، اسمش هست 《 مینی کویی 》 
حالا من باید تمرکز کنم تا محل آخرین قطعه رو پیدا کنم .

لیو : تو که انقدر قدرت و دانایی داری چرا از ما میخوای که همراهت بجنگیم ؟

+ جوابت در آینده ای است که باید جلوش رو بگیریم ! 

《آینده،جایی که همه چیز به پایان رسید 》
میا آخرین تکه کریستال رو سرجای خودش گزاشت ، حالا هیکاری باید جلوی اون رو بگیره .
فقط یک فرصت داشت ، فقط یک شانس ...
میا گفت : تو از همون اول میخواستی از واقعیت ها محافظت کنی و میلیارد ها بار شکست خوردی ، این آخرین شکستت خواهد بود و بعدش نه واقعیت ها و مردم هاش وجود خواهند داشت که سرزنشت کنند و نه تو وجود داری که براشون تاسف بخوری ، هیکاری با شتاب خیلی زیاد به سمت میا پرواز کرد اما میا هیکاری را به روی زمین انداخت و به راحتی شکستش داد ، 
بعد گفت : میدونی فرق بین ما چیه ؟ 
تو از همون اول پایبند قوانین بودی اما من تلاش کردم دوباره قوانین رو بنویسم ، موفق هم شدم . تمام واقعیت ها نابود شدند ، من کریستال رو دارم ! تو و همه قهرمان هات شکست خوردید ، الان من یک خدام تو در حد من نیستی ! 

هیکاری شروع به فرار کردن کرد
میا با غرور گفت : چطور میتونی از واقعیت فرار کنی ؟ 

_ من فرار نمیکنم ،توی قلبش میرم ! 
و بعد از این صحبت پورتالی باز شد و هیکاری به گذشته خودش رفت و گفت : با میا به صورت مستقیم نجنگ ، 

+ برای چی ؟ 

_ نبرد تو با اون همیشه به شکست ختم میشه باید از کره زمین قهرمان های دیگه ای رو پیدا کنی

+ وایسا یکم بیشتر توضیح بده 
اما هیکاری آینده به هیچ تبدیل شد 

این جواب تو است .

لیو : یعنی در آینده میا پیروز میشه ؟
 
+ آره اما با اطلائاتی که داریم میتونیم جلوی این آینده رو بگیریم .
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.