تیکی: مرینت مرینت بیدار شو روز اول کلاس نمیخوای که دیر برسی پاشو پاشو دیگه اه
مرینت: ای وای تیکی دیرم شد باید برم لباس هام رو بپوشم باید مسواک بزنم وای وای وای وای
آلیا: سلام مرینت پی چرا انقدر دیر کردی ها
مرینت: خواب موندم
آلیا: مرینت کتاب ریاضی ت رو دربیار
مرینت: واااااااااااااااااااااااااااای کتاب ریاضیم رو نیاوردم
آلیا: خاک تو سرت احمق ????
الان میخوای چی کار کنی مرینت
معلم: مرینت کتابت رو در بیار
مرینت: خانم نیاوردم ☹️☹️
معلم: امروز دیر کردی کتابتم نیاوردی
برو پیش مدیر همین الان?
مرینت: چشم خانم ?
آدرین: چرا مرینت رفت دفتر نینو
مرینت تو ذهنش: چرا باید این معلم و مدیر عنتر به من دستور بدن ??
رفت به دفتر مدیر و وقتی داشت به کلاس برمی گشت یهو یه پروانه سیا جلوش زاهر شد و تو ی کیف مرینت رفت مرینت وقتی داشت شرور می
شد
آدرین: نه مرینت مونارک رو پس بزن
مرینت: یهو این پروانه کثافط از کدوم گوری
اومد