غرق در اندوه
۲۲ بهمن ۱۴۰۳
fnima0506
روبینا خون آشامی که عاشق یک گرگینه به اسم بهرام می شود و به او اعتماد می کند تا با هم کاری کنند که صلح بین خون آشام ها و گرگینه ها بر قرار شود اما بهرام به روبینا خیانت کرده و ... خب اول بگم که این اولین داستان من هست و امیدوارم بخونید و خوشتون بیاد و اگه ایرادی داشت به بزرگی خودتون ببخشید دوم خب ژانر خون آشامی و گرگینه ای یک ژانریه که تخیلی هست و ممکنه چیز های کمی خشن داشته باشه برای همین داخل ژانرش ترسناک هم اضافه کردم ولی در کل امیدوارم خوشتون بیاد